به پایگاه راهنمایی و مشاوره اسلامی «همراز» خوش آمدید

چندیست هوای چشم من بارانی است/هر خشت دلم بیانگر ویرانی است/بیماری دوری از خراسان دارم/تجویز پزشک من "حرم درمانی" است

به پایگاه راهنمایی و مشاوره اسلامی «همراز» خوش آمدید

چندیست هوای چشم من بارانی است/هر خشت دلم بیانگر ویرانی است/بیماری دوری از خراسان دارم/تجویز پزشک من "حرم درمانی" است

به پایگاه راهنمایی و مشاوره اسلامی «همراز» خوش آمدید

مقام معظم رهبری (مد ظله العالی):
امیدوار هستم که مردم ما به این موضوع توجه کنند که مراجعه به متخصص روان و مشاور در امر مسائل روانی به خصوص برای محیط خانواده یک ضرورت است.


دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۲۸ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

درس‌هایی از دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۵ ق.ظ

*دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ أَعِنِّی فِیهِ عَلَى صِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مِنْ هَفَوَاتِهِ وَ آثَامِهِ‏ وَ ارْزُقْنِی فِیهِ ذِکْرَکَ بِدَوَامِهِ بِتَوْفِیقِکَ یَا هَادِیَ الْمُضِلِّینَ‏.

خدایا در این روز، بر روزه‌ها و قیام‌ شبانه، مرا کمک کن و مرا از بیهودگی و گناهان بر کنارم دار و یاد خودت را پیوسته، روزی من کن، به توفیق خودت ای هدایت کننده گمراهان.

«وارزقنی فیه ذکرک بدوامه»، «خدایا یاد خودت را پیوسته،‌ روزی من کن»، همه انسان‌ها، گاه گاه، به یاد خدا می‌افتند ولی باباطاهر چه خوب گفته است که « خوشا آنان که الله یارشان بی به حمد و قل هوالله کارشان بی».

* انواع ذکر

در معارف اسلامی، ذکر دو نوع است: «ذکر زبانی و   ذکر قلبی.».

ذکر زبانی یعنی این که فرد به صورت آشکار، اذکار الهی را بر زبان جاری کند.

حضرت علی‌(ع) می‌فرماید: « مَن أحَبَّ شیئاً لَهِجَ بِذِکرِهِ ». یعنی کسی که چیزی را دوست داشته باشد نامش را پیوسته، ذکر می‌کند. (تضیف غررالحکم و دررالکلم ص۶۵) در دعای کمیل نیز می‌خوانیم: «والجْعَل لِسانِی بِذکرکَ لَهِجا» خدایا زبان مرا به ذکر خودت گویا کن، یعنی پیوسته و همواره مشغول ذکر تو باشم از این جمله امیرالمومنین‌(ع) متوجه می‌شویم، ذکر زبانی دارای اهمیت می‌باشد که حضرت آن را از خداوند درخواست می‌کند.

* ذکر قلبی

مهمتر از ذکر زبانی، ذکر قلبی است «ذکر قلبی»، یعنی انسان در قلب به یاد خدا باشد، حال در چه جایی باید به یاد خدا باشیم؟ اول در هنگام گناه، دوم در هنگام تنهایی و بحران، به شهید قرنی در زمان تبعید گفتند؛ شما از تنهایی ناراحت نیستید؟ جواب داد: خدا با من است و تنها نیستم.

در جنگ احد، که مسلمانان شکست خوردند، ابوسفیان و یارانش فریاد می‌زدند و می‌گفتند: اِنَّ لنَّا عُزی و لا عُزی لَکُم. مسلمانان با دستور پیامبر‌(ص) جواب دادند: «اللهُ مَوْلانا وَلا مَوْلی لَکُمْ». ما تنها نیستیم و سرپرست داریم و خداوند سرپرست ما می‌باشد.

سومین مورد ذکر قلبی، هنگام غرور و قدرت است، متوجه شدن به خدا در لحظاتی که انسان به قدرت و جایگاهی رسیده و یا دارای تمکن مالی و قدرت جسمی و … است، حضرت سلیمان در اوج قدرت، به یاد خدا بودند و با این که جن و انس از او اطاعت می‌کردند، لحظه‌ای از یاد خدا و قدرت بی انتهای او غافل نبودند. اگر کسی این طور شد وقتی به قدرت برسد. یاد خدا مانع لغزش او خواهد بود.

* آثار ذکر خدا

ذکر خدا آثار زیادی دارد که به ۱۰ مورد آن اشاره می‌شود

«آرامش»: اولین اثر ذکر خدا است «اَلا بِذِکرالله تَطمَئِنُ القُلوب» سوره رعد آیه ۲۸. آگاه باشید تنها با یاد خدا، دل‌ها آرامش می‌یابد.

«محمد حسین پیرو اصفیا» از اولیا الهی و از دوستان پدر آیت‌الله‌العظمی بهجت و دارای مقامات در فومن گیلان بودند و کتابی با نام «ای بشر بدان که چیستی؟» نگاشته بود و برای کتاب خود قیمتی، گذاشته بود که هیچ کس، این قیمت را در جهان قرار نداده بود.

نوشته بود قیمت کتاب یک «لااله‌الا‌الله»؛ می‌باشد یعنی هر کسی یک «لااله‌الاالله» می‌گفت؛ کتاب را به او می‌داد. آیت‌الله بهجت نقل می‌کند، نزدش رفتم و سوال کردم چطور هستید؟ جواب داد: «خدا داریم چه غم داریم!» این آرامش است که دینداران به آن نایل آمده‌اند.

آیت‌الله کوهستانی‌(ره) را برای مداوا به تهران آورند، آزمایش‌های زیادی ا نجام دادند، چیز عجیبی مشاهده کردند آزمایش‌ها نشان می‌داد که همه اعضای ایشان پیر است، ولی قلب او جوان می‌باشد و این در اثر ذکر و یاد خدا است، حتی اثر خود را در وجود ظاهری و قلب او نیز می‌گذارد.

* لذت

دومین اثر ذکر خدا، «لذت» است، امیرالمومنین‌(ع) می‌فرمایند: « الذِّکرُ لَذَّهُ المُحِبّینَ » (تضنیف غررالحکم و دررالکلم ص۱۸۹)، فردی که خدا را با زبان و قلب خود ذکر می‌کند، به مرور زمان حلاوت و شیرینی آن را در کام خود احساس می‌کند.

* ذاکر تشنه نمی‌میرد

سومین اثر ذکر، این است که، ذاکر خداوند، به طور طبیعی تشنه نمی‌میرند، در حالی که همه انسان‌ها به غیر از، ذاکرین، تشنه جان می‌دهند.

« قَالَ النَّبِیُّ ص کُلُّ أَحَدٍ یَمُوتُ عَطْشَانَ إِلَّا ذَاکِرَ اللَّهِ، مستدرک‏الوسائل ج : ۲ ص : ۱۵۶»، هر کسی، تشنه می‌میرد مگر کسانی که ذاکر خدا هستند.

* دیگران به یاد او هستند

چهارمین اثر، ذکر خدا، این است که اگر کسی ذاکر خدا شد، خداوند ذکر او را در بین مردم قرار می‌دهد.

مَنِ اشْتَغَلَ بِذِکْرِ اللَّهِ طَیَّبَ اللَّهُ ذِکْرَهُ،‌ (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص۱۸۸)، یکی از بهترین حالت‌های انسان این است که دیگران از او به خوبی یاد کنند، از مهمترین آثار ذکر خدا این است که خداوند کاری می کند که دیگران به خوبی این فرد را یاد کنند، دیگران نام او را به پاکی می‌برند.

* دچار بلا نمی‌شود

پنجمین مورد اثر ذکر، این است که، ذاکر خدا، گرفتار بعضی از بلاها مثل صاعقه نمی‌شود

بعضی از بلاها، عجیب و شگفت‌آور است و خداوند آن بلا را نصیب ذاکرین نمی‌کند مثل صاعقه.

در روایت نقل شده است: امام صادق‌(ع) می‌فرماید: «الصَّاعِقَهُ تُصِیبُ الْمُؤْمِنَ وَ الْکَافِرَ وَ لَا تُصِیبُ ذَاکِراً»، (بحار ج۵۶ ص۳۷۶)، صاعقه نصیب مومن و کافر می‌شود، اما به ذاکر خدا اصابت نمی‌کند.

* نگاه خداوند به ذکر

نگاه متقابل خداوند به ذاکر، ششمین اثر ذکر خدا می‌باشد، خداوند می‌فرماید: « فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ» (بقره ۱۵۲)

پس به یاد من باشید تا به یاد شما باشم. در دعای جوشن کبیر نیز آمده است: «یا خیر ذاکر و مذکور» خداوند هم ذاکر است (یاد کننده) و هم مذکور است، وقتی ما خدا را یاد می‌کنیم، ما ذاکریم و خداوند مذکور.

وقتی خداوند ما را یاد کرد، خداوند ذاکر و ما مذکور می‌شویم، وقتی خدا ما را یاد کرد، در حقیقت بالاترین جایگاه انسانیت نصیب ما می‌شود.

* زنده دل کیست

زنده دل شدن، هفتمین اثر ذکر است در تحقیقی که در ادبیات عرفانی فارسی صورت گرفته حدود سیصد پسوند یا پیشوند برای «دل» یافته‌اند.

(بزدل،‌کوردل، زنده‌دل، سنگ‌دل، نرم‌دل، دل‌مرده، و غیره…)، یکی از پسوند‌های دل، «دل‌زنده»، می‌باشد: حضرت امیرالمومنین‌(ع) می‌فرماید: «فِی‌الذِکر حَیاهالقلوب» (تصنیف غررالحکم و دررالحکم ص۱۸۹)

در ذکر گفتن، قلب‌ها زنده می‌شوند، همانگونه که آب، باعث حیات و زنده بودن طبیعت است، ذکر نیز سبب حیات روحی و معنوی انسان می‌شود، کسانی که از ذکر خدا غافل می‌شوند، وجود معنوی و قلبی آنها همچون کویر تشته و سوزان است.

* درمان دردها

درمان دردها، هشتمین اثر ذکر را تشکیل داده است.

قرآن می‌فرماید: « فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ » (بقره آیه ۱۰) همان‌طوری که جسم مریض می‌شود، قلب نیز مریض می‌شود. گناه باعث می‌شود که دل ما مریض شود و زنگار آن را بگیرد، در این حالت به خدا، جامعه خانواده و … بی‌توجه می‌شویم. دوای بیماری دل‌ها، ذکر خدا است حضرت می‌فرماید: «ذکر الله شفاءُالقلوب» ذکر خدا، قلب‌ها را شفا می‌دهد، ذکر و یاد خدا سبب می‌شود که دل‌ها صیقل پیدا کنند و شفاف شوند. ذکر خدا همچون آبی زلال، ناپاکی‌ها را از قلب و روح می‌زداید و به انسان برای درک درست هستی کمک می‌کند.

* دوری از شیطان

نهمین اثر ذکر، دور کردن شیطان از انسان ذاکر است، قرآن می‌فرماید: « إِنَّ الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»(سوره اعراف آیه ۲۰۱)، پرهیزکاران هنگامی که گرفتار وسوسه‌های شیطان شوند، به یاد خدا می‌افتند و در پرتو حق، ناگهان بینا می‌شوند.

این وسوسه‌ها شامل وسوسه‌های شیاطین جن و انس می‌شود، کسی که به یاد خدا باشد، به حرف هر کسی گوش نمی‌کند، در هنگام عصبانیت، تصمیم نمی‌گیرد و…، شیاطین به شیوه‌های مختلف تلاش می کنند تا انسان را از مسیر مستقیم الهی منحرف کنند، ولی ذکر و یاد خدا وسیله‌ای است برای ماندن انسان در مسیر مستقیم.

* محبوب خداوند

دهمین مورد اثر ذکر خدا، این است که محبوب خداوند قرار می‌گیرد، امام صادق‌(ع) می‌فرماید: مَن اَکثَرَ ذِکراللهِ اَحبه. (بحار ج۶۶ ص۳۴۹) یعنی کسی که ذکر زیاد خدا را بگوید، متقابلا خدا هم او را دوست خواهد داشت.

* فراز دیگر دعا، دوام ذکر

« وارْزُقْنی فیهِ ذِکْرَکَ بِدوامِهِ » در این فراز، ما از خداوند، دوام ذکر را نیز  طلب می‌کنیم امیرالمومنین‌(ع) می‌فرماید: «المومن دائم‌الذکر» (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص۹۰) مومن دائم‌الذکر است.

بعضی از انسان‌ها وقتی گنبدی را می‌بینند، به یاد خدا می‌افتند، ولی فرد مومن دائماً به یاد خداست، هر کاری که می‌خواهد انجام دهد اول فکر می‌کند که آیا این عمل مورد رضایت خداست، یا نه؟ همین امر باعث می‌شود که در زندگی خود کمتر دچار اشتباه و لغزش شود.

امام سجاد‌(ع) می‌فرماید: اسئلک اَنْ تُصلی علی محمدٍ و آل محمد و اَنْ تَجْعَلنی مِمَن یُدیم ذِکرکَ، (صحیفه علویه ص۱۸۹)

خدایا مرا از کسانی قرار بده که پیوسته به یاد تو هستند.

کسی که به یاد خدا باشد، سعی می کند از افراد ناتوان و فقیر دستگیری کند.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز ششم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | شنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۱ ق.ظ

*دعای روز ششم ماه مبارک رمضان

اللهمّ لا تَخْذِلْنی فیهِ لِتَعَرّضِ مَعْصِتِکَ ولا تَضْرِبْنی بِسیاطِ نَقْمَتِکَ وزَحْزحْنی فیهِ من موجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنّکَ وأیادیکَ یا مُنْتهى رَغْبـهَ الرّاغبینَ.

خدایا وا مگذار مرا در این روز در پى نافرمانیت، و مزن مرا با تازیانه کیفر و برکنارم بدار از موجبات خشمت بحق احسان ونعمتهاى بى شمار تو، اى حد نهایى علاقه واشتیاق مشتاقان.

* خذلان یعنی چه؟

«خذلان» به معنای وانهادن می‌باشد، همانگونه که در دعای « اللهمّ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ »

گاهی خدا ما را در برابر گناه به خودمان وا می‌گذارد، ولی بندگان دارای شایستگی و لیاقت را در هنگام گناه تنها نمی‌گذارد حال یا با تنبیه و آگاه نمودن درونی و یا با آگاهی رساندن بیرونی، آنها را متوجه گناه و پستی آن می‌کند، تنبیه بیرونی مثل داستان حضرت یوسف‌(ع) می‌باشد «وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ»( یوسف : ۲۴ ).

زلیخا به سوی یوسف رفت و یوسف نیز متوجه زلیخا شد و به سوی او رفت، ولی خدا در این حالت، برهان خود را به یوسف نشان داد و دست حضرت یوسف را با تنبیه بیرونی گرفت و از منجلاب گناه بیرون کشید، و داستان از این قرار بود وقتی زلیخا گفت: بروم روی بت خود را بپوشانم، این مساله، حضرت یوسف را متوجه کرد و گفت: تو چشمان بت نابینا را که درک و شعوری ندارد را می‌پوشانی! ولی من خدای سمیع و بصیر را چگونه بپوشانم؟ این مساله، حضرت یوسف را متنبه کرد و حضرت یوسف از آن مکان فرار کرد.

خداوند آن عده از افرادی را که خدا را دوست دارند و او را ناظر بر اعمال خود می‌دانند، نمی‌گذارد در موقع مواجهه با گناه، تنها بمانند.

* نمونه تنبیه درونی

بعضی اوقات، تنبیه، درونی است و خداوند بندگانی را که دوست می‌دارد، آنها را از درون متنبه می‌کند در مقابل گناه، آنها را تنها نمی‌گذارد.

مثل فضیل‌بن عیاض که؛ خواست با دختری عمل نامشروع انجام دهد، موقع ورود به خانه آن شخص، در بالای دیوار این آیه از قرآن را شنید که همسایه او تلاوت می‌کرد «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آَمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا یَکُونُوا کَالَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلُ فَطَالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ» (الحدید:۱۶) آیا وقت آن نرسیده است که دل‌های مومنان در برابر ذکر خدا و آنچه حق نازل کرده است خاشع گردد؟! (سوره حدید آیه ۱۶)

فضیل گفت: چرا وقت آن رسیده است، برگشت و توبه کرد و نام او جزو عارفان قرار گرفت.

خدایا مرا در این روز در مقابل گناه تنها نگذار و با تنبه درونی و بیرونی مرا از گناه دور بدار.

* فراز دیگری از دعا

«ولا تضربنی بسیاط نقمتک» مرا با تازیانه‌های نقمت خود، تنبیه نکن.

لفظ تازیانه در این جمله، استعاره از ناخشنودی‌ها و غضب‌های الهی است، مثل اینکه گفته شود: چوب خدا صدا ندارد، و اگر خدا کسی را با چوب خود بزند دیگر رهایی برای آن نیست.

چوب‌های تنبیه خدا، چند چیز است: اولین مورد چوب و کیفر خدا، «محرومیت» است. محرومیت نیز خودش انواعی دارد که شامل: محرومیت از موقعیت مثل حضرت آدم و حوا، که از جایگاه و موقعیتی که داشتند محروم شده‌اند، محرومیت از رزق، محرومیت از علم، محرومیت از عبادت، محرومیت از لذت عبادت و … می‌باشد.

* ابتلا به بیماری

دومین مورد از چوب و کیفر الهی ابتلا به بیماری است، نمی‌توان گفت: که همه بیماران، به کیفر الهی مبتلا شده‌اند، ولی بعضی از تازیانه‌های الهی، به صورت بیماری، می‌باشد.

شخصی به امام صادق‌(ع) عرض کرد: کسی از من درباره حج سوالی کرد، گفتم به حج نرود و به جای رفتن به حج، فلان کار را انجام بدهد، حضرت فرمود: چرا چنین جوابی دادی؟ به جهت آن فتوای بدون دلیل که دادی خدا یکسال تمام تو را مریض خواهد کرد، آن صحابی امام گفت: بیمار شدم و یک سال تمام درد کشیدم.

* چوب سوم خدا

گرفتاری به فقر، سومین مورد چوب خدا است، این قضیه نیز عمومیت ندارد، ولی گاهی شخصی، گناه یا مکروهی انجام می‌دهد که کیفر آن فقر است، البته باید توجه کرد که این موارد، همانگونه که بیان شد عمومیت ندارد و هر فقری به خاطر گناه نیست.

* بلاهای عمومی

یکی دیگر از تازیانه‌های الهی که به صورت بلاهای عمومی سیل، زلزله یا خشکسالی صورت می‌پذیرد، این مورد است که برای همه کیفر نیست، برای بعضی‌ها، ترفیع درجه است، ولی بدون تردید بلاهای عمومی بر ستمگران، کیفر می‌باشد.

مورد پنجم از کیفر و تازیانه‌ الهی، که یکی از بدترین کیفرهاست، مشغول کردن به غیر خدا می‌باشد، البته خیلی‌ها این چوب و تازیانه را خوب نمی‌شناسند، انسانی که به تدریج از خدا دور می‌شود و به گناه مشغول می‌شود، کم کم خدا محبت و عشق خود را از دل او می‌برد و روز به روز در صورت اصرار به گناه در لجن‌زار معصیت غرق می‌شود، در این حالت خداوند دیگر نظر لطف و رحمت خود را از آن می‌گیرد، کسی که نسبت به حقوق خدا بی‌توجه باشد، نسبت به حقوق مردم نیز بی‌توجه خواهد بود، در این صورت نه رعایت همسایه خود را می‌کند، نه رعایت همکار خود را و نه احترامی به پدر و مادر و بستگان خود خواهد گذاشت، ای مردم اگر به این مرحله رسیدیم زنگ خطر برای ما به صدا در آمده است، باید تلاش کنیم که برگردیم و از حوادثی که برای دیگران اتفاق می‌افتد عبرت بگیریم.

در روایت آمده است که خداوند کیفر بعضی افراد را با مشغول کردن آنها به آب و گل رقم می‌زند، یعنی تمام عمر خویش را صرف ساختن دنیای خود می‌کند و سرمایه عمر خود را این طور به هدر می‌دهد.

در روایت دیگر نیز آمده است که وقتی خداوند می‌خواهد بعضی‌ها را عذاب کند؛ عشق غیر خدا را در دل آنها قرار می‌دهد و در نتیجه، عمر خود را در عشق غیر خدا صرف می‌کنند.

* قدرت غلبه بر نفس

با نفست کشتی بگیر!

یکی از کشتی گیرهای معروف زمان، شیخ رجبعلی خیاط به نام « اصغر آقا پهلوان » نقل کرده که: یک روز مرا بردند نزد جناب شیخ. ایشان زد به بازوی من و فرمود:

« اگر خیلی پهلوانی با نفس خود کشتی بگیر»!

« اگر بخواهی خدا تو را صدا کند، قدری معرفت پیدا کن و با او معامله کن.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳، ۰۵:۵۶ ب.ظ

*دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان

اللهمّ اجْعَلْنی فیهِ من المُسْتَغْفرینَ واجْعَلْنی فیهِ من عِبادَکَ الصّالحینَ القانِتین واجْعَلْنی فیهِ من اوْلیائِکَ المُقَرّبینَ بِرَأفَتِکَ یا ارْحَمَ الرّاحِمین.

 (ترجمه دعا)

خدایا در این روز مرا از آمرزش‌خواهان و از بندگان فرمانبردار و از اولیاء مقرب خودت قرار بده به رافت خودت ای مهربان‌ترین مهربانان.

* معنا و آثار استغفار

استغفار یعنی اینکه، انسان از خدا طلب آمرزش کند، استغفار کردن چند اثر دارد: که در آیات و  روایات بیان شده است.

* آثار استغفار

اولین اثر استغفار این است که گناهان بخشیده می‌شود، امیرالمومنین‌(ع) فرمودند: اگر کسی نیکو استغفار کند، گناهانش پاک می‌شود و یا می‌فرماید: استغفار گناهان را محو می‌کند.

* باران رحمت

اثر دوم استغفار این است که باران را برای انسان‌ها نازل می‌کند، وَیَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَارًا وَیَزِدْکُمْ قُوَّهً إِلَى قُوَّتِکُمْ وَلاَ تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِینَ؛ (سوره هود آیه ۵۲)

* یاری خداوند به وسیله …

اثر سوم استغفار یاری‌شدن توسط اموال و فرزندان است، فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا، یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَارًا، وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَل لَّکُمْ جَنَّاتٍ وَیَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَارًا؛ ﴿سوره نوح‌، آیه ۱۰﴾

* دفع بلا

امیرالمومنین‌(ع) می‌فرمایند: لو ان الناس حین عصوا انابوا و استغفروا لم یعذبوا و لم یهلکوا اگر مردم هنگامی که گناه کردند انابه و استغفار می‌کردند عذاب و هلاک نمی‌شدند. (شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غررالحکم ج۵ ص۱۳)

خداوند نیز در قرآن می‌فرماید: وَمَا کَانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِیهِمْ وَمَا کَانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ؛ «سوره انفال آیه ۳۳» تا زمانی که مردم استغفار می‌کنند خدا، آنها را عذاب نمی‌کند.

زیاد شدن روزی نیز، از آثار استغفار کردن است.

امیرالمومنین‌(ع) فرمودند: «استغفر ترزق»، استغفار کن تا به تو رزق داده شود.

* استغفار سی ساله

نقل است، یکی از عرفا می‏گفت: من سی سال است ‏ به خاطر یک “الحمد لله” استغفار می‏کنم.

گفتند چطور؟ گفت: من در بغداد دکاندار بودم، یک وقت خبر رسید فلان بازار بغداد آتش گرفت و سوخت. دکان من هم در آن بازار بود.

به سرعت رفتم ببینم دکان من هم سوخته یا نه؟ کسی به من گفت: آتش به دکان تو سرایت نکرده، گفتم: الحمدلله. بعد با خودم فکر کردم آیا تنها تو در دنیا بودی؟! بالاخره آتش چهار تا دکان دیگر را سوزانده، گفتن”الحمدلله” معنایش این است، «الحمدلله» ‏ دکان من نسوخت، ولی دکان دیگری را سوزاند، بنابراین با گفتن «الحمدلله» من راضی شدم دکان همسایه سوخته شود، بعد به خودم گفتم: تو غصه مسلمین در دلت نیست؟  و من سی سال است که‏ دارم استغفار آن الحمدلله را می‏کنم.

* فراز دیگر دعا این است:

«واجعلنی من عبادک الصالحین القانتین» خدایا ما را در این روز از بندگان صالح و نیایش‌گر خودت قرار بده.

کلمه «صالح» در ادبیات عرب هم صفت عمل و هم صفت فاعل و کننده کار قرار گرفته است، آنجایی که صفت عمل قرار گرفته است مثل آیه ۱۲۰ سوره توبه که می‌فرماید: مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَهِ وَمَنْ حَوْلَهُم مِّنَ الأَعْرَابِ أَن یَتَخَلَّفُواْ عَن رَّسُولِ اللّهِ وَلاَ یَرْغَبُواْ بِأَنفُسِهِمْ عَن نَّفْسِهِ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ لاَ یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلاَ نَصَبٌ وَلاَ مَخْمَصَهٌ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَطَؤُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلاَ یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَّیْلًا إِلاَّ کُتِبَ لَهُم بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللّهَ لاَ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ، خداوند درباره رزمندگان اسلام می‌فرماید: هر چه دستیابی مسلمانان نسبت به دشمنان بیشتر می‌شود، برای آنها عمل صالح نوشته می‌شود.

یا در آیه ۱۰۵ سوره انبیا می‌فرماید: وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ، در این آیه، «صالح»، صفت برای بندگان خدا قرار گرفته است.

یا در سوره انعام آیه ۸۵ می‌فرماید: وَزَکَرِیَّا وَیَحْیَى وَعِیسَى وَإِلْیَاسَ کُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِینَ.

* آثار عمل صالح

و نیز گاهی آثار عمل صالح را بیان می‌کند و می‌فرماید: مَن کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ وَالَّذِینَ یَمْکُرُونَ السَّیِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَکْرُ أُوْلَئِکَ هُوَ یَبُورُ؛ (سوره فاطر، آیه ۱۰)، یعنی عمل صالح باعث بالا رفتن عقائد درست انسان می‌شود.

* بهداشت روانی

خداوند در قرآن می‌فرماید، إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ؛ (سوره بقره، آیه ۶۲)

کسانی که عمل صالح انجام می‌دهند هم اجرالهی دارند و ترس و خوفی ندارند، دارای بهداشت روانی و امنیت خاطر هستند.

* حیات طیبه

اثر سوم عمل صالح، حیات طیبه است، مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ؛ (سوره نحل، آیه ۹۷) کسانی که عمل صالح انجام می‌دهند از مرد یا زن، حیات طیبه به آنها می‌دهیم.

* دستگیری از فرزندان صالح

اثر چهارم عمل صالح، دستگیری از فرزندان انسان‌های صالح است در داستان حضرت خضر و حضرت موسی‌(ع) خداوند از زبان حضرت خضر فرماید: وَأَمَّا الْجِدَارُ فَکَانَ لِغُلَامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدِینَهِ وَکَانَ تَحْتَهُ کَنزٌ لَّهُمَا وَکَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّکَ أَنْ یَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَیَسْتَخْرِجَا کَنزَهُمَا رَحْمَهً مِّن رَّبِّکَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِی ذَلِکَ تَأْوِیلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَیْهِ صَبْرًا؛ (سوره کهف، آیه ۸۲) دو پیغمبر، گنج این دو طفل را حفظ کردند برای اینکه پدر این دو، صالح بود.

اثر دیگر عمل صالح این است که باعث سلام دادن به فرد صالح می‌شود،‌ زیرا میلیون‌ها نفر در کره زمین در نماز خود می‌گویند: «السلام علینا و علی عبادالله‌الصالحین».

* بهشت رفتن بدون حساب

بدون حساب به بهشت رفتن ازآثار دیگر عمل صالح است. مَنْ عَمِلَ سَیِّئَهً فَلَا یُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ یُرْزَقُونَ فِیهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ؛ (سوره مومن، آیه ۴۰)

اثر هفتم عمل صالح این است که انسان صالح وارث زمین می‌شود.

وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ؛ (سوره انبیا، آیه ۱۰۵)

* ولایت خدا بر انسان

اثر دیگر عمل صالح، ولایت کردن خداوند بر انسان می‌باشد إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَهُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ؛ (سوره اعراف، آیه ۱۹۶)

* راه‌های صالح شدن

یکی از راه‌های پیوستن به صالحان، صدقه دادن است.

دومین راه پیوستن به صالحان ایمان به خدا و عمل صالح است.

وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ؛ (سوره عنکبوت،‌ آیه ۹)

کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند آنها را در زمره صالحان وارد خواهیم کرد.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس هایی از دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | چهارشنبه, ۱۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۳ ق.ظ

*دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان

اللهمّ قوّنی فیهِ على إقامَهِ أمْرِکَ واذِقْنی فیهِ حَلاوَهَ ذِکْرِکَ وأوْزِعْنی فیهِ لأداءِ شُکْرَکَ بِکَرَمِکَ واحْفَظنی فیهِ بِحِفظْکَ و سِتْرِکَ یـا أبْصَرَ النّاظرین.

خدایا مرا در این روز، براى اقامه و انجام فرمانت قوت بخش و حلاوت و شیرینى ذکرت را به من بچشان و به لطف خود مرا براى اداى شکر خودت مهیا ساز و در این روز مرا به حفظ و پرده پوشى از گناه محفوظ بدار، اى بصیرترین بینایان عالم.

در بخش اول دعای روز چهارم این گونه است که خدایا مرا در این روز، بر اقامه کردن و برپا داشتن امر خودت قوی گردان.

* انواع قدرت

دین اسلام، دین قدرت و توانمندی است، خداوند علامه محمد حسین فضل‌الله را رحمت کند، کتابی به عربی نوشته است که ترجمه آن «اسلام و فرهنگ توانایی» می‌باشد در آن کتاب تصریح نموده قدرت، قلمرو‌های گوناگونی دارد و اسلام این قدرت را در راه حق، مورد توجه قرار داده و تایید کرده است.

* قدرت جسمی

اولین مورد از قدرت، قدرت بدنی است؛ به عنوان یک ویژگی مثبت برای مؤمنان قلمداد می‌شود. قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: «المؤمن القوىّ خیر و أحبّ إلى اللّه من المؤمن الضعیف، پیام پیامبر، ص: ۶۴۰.

* مومن قوی بهتر از مومن ضعیف است

در دعای کمیل می‌خوانیم: قو علی خدمتک جوارحی. خدایا جوارح و اعضای مرا در راه خدمت به خودت، تقویت فرما، قرآن کریم نیز می‌فرماید: ثمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّهً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّهٍ ضَعْفاً وَ شَیْبَهً یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ هُوَ الْعَلیمُ الْقَدیرُ. سوره روم آیه ۵۴ . قرآن از دوران جوانی تعبیر به قوت و قدرت کرده است و حتی یکی از دلایل برگزیده شدن طالوت به فرماندهی بنی اسرائیل که در قرآن به آن تصریح شده است قدرت و قوت جسمی وی بوده است.

* قدرت معنوی

قدرت دیگر، قدرت و توانمندی معنوی و روحی می‌باشد در بخش دیگر دعای کمیل می‌خوانیم «واشدد علی‌العزیمه جوانحی». خدایا اعضا درونی مرا بر تصمیم‌گیری‌ها تقویت کن و قدرت بده.

در واقع قدرت معنوی، قدرتی است که انسان را در برابر انجام گناهان واکسینه می‌کند و هر چه توانمندی معنوی‌مان در این خصوص تقویت شده باشد به همان میزان توان مقابله ما با گناهان و دوری از معاصی بیشتر خواهد شد که این توانمندی را با بهره‌مندی از آیات و روایات و تدبر و تأمل در معاف دینی و انجام فرامین الهی به دست می‌آوریم.

آیت الله شیخ جواد کربلایی درباره نمازشب و گریه های نیمه شب، آیت الله بهجت  می گوید: (( جناب آیت الله بهجت در جدیت در نمازشب و گریه در نیمه های شب مخصوصا شبهای جمعه کوشا بودند. یکی از علما و مشاهیر به من فرمودند که: شب جمعه در مدرسه سید(ره) در نجف اشرف در نیمه شب شنیدم که ایشان با صدای حزین و ناله و گریه درحالی که سر به سجده گذاشته بود مکرراً به حق تعالی عرضه می داشت:

(( الهی ! من لی غیرک ، أسأله کشف ضری و النظر فی أمری  ))

معبودا ! من جز تو چه کسی را دارم که از او بخواهم رنجوری مرا برطرف کرده و نظری به امورم نماید.

* قدرت نظامی

قدرت نظامی مصداق دیگر قدرت، قدرت نظامی است در این باره قرآن می‌فرماید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ…»، (انفال، آیه۶۰)

هر نیرویی در توان دارید برای مقابله با دشمنان آماده سازید.

تقویت قدرت نظامی و دفاعی در حقیقت عامل مهمی در حفظ و صیانت از ارزش‌های یک ملت است و تمام ‌ ملت‌ها خود را بی‌نیاز از این امر نمی‌دانند.

* قدرت اقتصادی

قدرت دیگر، قدرت اقتصادی و مالی است که قرآن کریم در این خصوص می‌فرماید: «یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّهً إِلى‏ قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمینَ»، (سوره هود آیه ۵۲)

ای قوم از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او بازگردید تا باران آسمان را، پی‌درپی بر شما بفرستد و نیرویی بر نیرویتان بیفزاید و مجرمانه، از روی حق بر نتابید.

توانمندی اقتصادی به ویژه در عصر کنونی از مهمترین فاکتور‌های برتری ملت‌ها به شما رمی‌رود، با توانمندی‌ اقتصادی هر فردی می‌تواند احتیاجات زندگی خود را برطرف کند و به دیگران محتاج نباشد،‌ احتیاج و وابسته‌بودن به دیگران، در تفکر دینی بسیار ناپسند است.

* نظریه شهید مطهری

آیت‌الله شهید مطهری درباره لزوم توانمندی و قدرت اقتصادی می‌نویسد: زهد قدرت روحی است، نه ضعف اقتصادی

اسلام طرفدار دو قدرت است: یکی قدرت روحی و دیگری قدرت اقتصادی.

در طرفداری از قدرت روحی اخلاق شما باید این قدر قوی و نیرومند باشد که به دنیا و مافیهایش اعتنا نداشته باشید، بنده و اسیر دنیا نباشید. وقتی از ناحیه روحی به این مقام رسیدید که اگر تمام دنیا به شما روی بیاورد شادی زده و اسیر نمی شوید و اگر تمام دنیا را هم از شما بگیرند روحتان شکست نمی خورد در این صورت شما زاهد هستید.

اسلام طرفدار دو قوت است، این دو قوت مربوط به مساله زهد و دنیاست،‌از ناحیه روحی این قدر باید قوی و نیرومند باشیم که مال و ثروت دنیا نتواند ما را بنده خودش قرار بدهد و از نظر اقتصادی هم باید کوشش کنیم مال و ثروت را از طریق مشروع در اختیار بگیریم تا بتوانیم از این قدرت مادی و اقتصادی با استفاده های صحیح به جامعه اسلامی خدمت نماییم. متفکر شهید استاد مرتضی مطهری / کتاب حق و باطل

* قدرت فرهنگی

مصداق دیگر قدرت، قدرت فرهنگی است که برای اقامه مسایل فرهنگی مثل نماز، امر به معروف، نهی از منکر، روزه و عدالت و… ضروری است. به ویژه در شرایط کنونی که هجوم فرهنگی  و ضداخلاقی در جامعه از سوی دشمنان رو به گسترش است، تقویت بنیان‌های فرهنگی و احیاء ارزش‌های دینی و اخلاقی در این راستا ضروری است. اگر ما بتوانیم قدرت و توان خودمان را که برگرفته از معارف غنی اهل بیت (ع) است تقویت کنیم، نه تنها می‌توانیم از حریم جامعه دفاع کنیم، بلکه می‌‌توانیم کام تشته بسیاری از جوامع را نیز با آن سیراب کنیم.

البته باید توجه داشت که همه قدرت‌ها می‌تواند در قلمرو قدرت خداوند قرار گیرد.

«اللهم قونی فیه علی اقامه امرک»

یعنی خدایا با دادن این قدرت‌های پنج‌گانه، من را یاری کن تا برای اقامه دین تو تلاش کنم.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس هایی از دعای روز سوم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۵ ب.ظ

*دعای روز سوم ماه مبارک رمضان

اللّهمَّ ارزُقنی فیهِ الذّّهنَ وَ التَّنبیهَ وَ باعِدنی فیهِ مِنَ السَّفاهَهٍ وَالتَّمویهِ واجعَل لی نصیباً مِن کُلِّ خَیرٍ تُنزِلُ فیهِ بِجُودِکَ یا اَجوَدَ الاَجوَدینَ.

خدایا در این روز تیزهوشی و بیداری را نصیب من بفرما و مرا از بی‌خردی و اشتباه‌کاری دور گردان و مرا از هر خیری که در آن نازل می‌کنی بهره‌مند بفرما، به بخشندگیت ای بخشنده‌ترین بخشندگان.

تفاوت رزق و مال

فرق رزق و روزی با مال چیست؟ مال در واقع آن چیزی است که اعتباراً به نام ما می‌باشد. یعنی در دفاتر اسناد  ثبت شده است که مثلاً این زمین مال ما است، قبلا به نام کسی دیگری بود، الان به نام ما شده است، اما رزق، آن بهره‌ای است که خود ما از مال می‌بریم، یعنی آن قسمت و سهمی از مال است که مورد استفاده فرد قرار می‌گیرد، مثلا آن را می‌خوریم، می‌پوشیم و…. .

ممکن است چیزی، مال ما باشد، ولی رزق ما نباشد و نتوانیم از آن استفاده کنیم، هر رزقی مال است، ولی هر مالی، رزق نیست.

انواع رزق

رزق دو نوع است، یک رزق مادی که شامل: خوراک، پوشاک، مسکن و دیگر مسایل می‌باشد، فضل‌بن ابی قره می‌گوید: بر امام صادق (ع) وارد شدیم و دیدیم آن حضرت مشغول کار بر روی زمین خودشان هستند، پس گفتیم: فدای شما گردیم، یا به ما بفرمایید این کار را انجام دهیم و یا به غلامان خود! فرمود: نه، بگذارید خودم کار کنم. من مایل هستم خداوند را در حالی ملاقات کنم که با دست خود کار کرده و با تحمل سختی‌ها‌ در طلب رزق حلال باشم. سپس فرمود: حتی حضرت علی(ع) نیز نفس خود را برای طلب حلال به زحمت می‌انداخت. شنیده‌های تاریخ، ص۵۴۱، تلاش برای رزق حلال

رزق دیگر معنوی است که شامل اقسامی چون عقل، علم و معرفت، عبادت، زیارت، طاعت، محبوبیت، عبودیت، اخلاص و مکارم اخلاق می‌باشد.

در دعای حضرت ولی‌عصر‌(عج) می‌خوانیم « اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَهِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَهِ وَ صِدْقَ النِّیَّه… (دعای حضرت مهدی عج)، کلیات مفاتیح الجنان، ص: ۱۱۶؛ در این دعا روزی اطاعت و دوری از گناه از خدا طلب می‌کنیم. این دعا را حتما بخوانید و در معنای آن دقت کنید که سراسر آن درخواست روزی معنوی و دینی از خداست.

در بخش دیگری از دعا، از خدا می‌خواهیم که به ما هوشمندی و دوری از سفاهت و کم‌خردی عنایت کند. در روایت آمده که پیامبر‌(ص) می‌فرماید: الْمُؤْمِنُ کَیِّسٌ فَطِنٌ حَذِرٌ. بحار ج۶۴ ص ۳۰۷ مومن هوشمند و زیرک است.

حضرت امیر‌(ع)  نیز می‌فرماید: الْعَاقِلُ مَنْ تَغَمَّدَ [تَعَمَّدَ] الذُّنُوبَ بِالْغُفْرَانِ، (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ص۵۴).

عاقل کسی است که گناهان خود را با طلب آمرزش، بیامیزد.

همچنین آن حضرت می‌فرماید: إِنَّمَا الْکَیِّسُ مَنْ إِذَا أَسَاءَ اسْتَغْفَرَ وَ إِذَا أَذْنَبَ نَدِمَ.

یعنی، زیرک کسی است که زمانی که کار زشتی کرد، استغفار کند و موقعی که گناه کرد پشیمان شود. (شرح آقا جمال الدین خوانساری بر غرر الحکم ج ۷ ص ۲۹۵)، چه خوب است انسان در پایان هر صفحه از اعمال خود و در زیر هر گناهی استغفار بنویسد، استغفار سبب می‌شود که صفحه اعمال ما نورانی شود و به بالا برود.

فراز دیگر دعای روز سوم این است «و با عدنی فیه من السفاهه و التمویه» مرا در این روز از کم خردی و کم‌اندیشی دور بدار.

سفیهان از منظر قرآن چه کسانی هستند؟

قرآن کریم، چند گروه، را احمق می‌داند.

وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ، «سوره نساء آیه ۵»

اموال خود را به سفیهان و کم‌خردان ندهید در روایتی، ذیل این آیه آمده است منظور از سفیهان، شراب‌نوشان هستند.

شراب‌نوشان سفیه هستند و به تصریح قرآن فرد، شراب‌نوش، کم‌خرد و سفیه است، کسی که شراب می‌نوشد، چراغ عقل خود را خاموش می‌کند، مانند این که کسی شب در حال رانندگی چراغ خودروی خود را خاموش کند.

اسماعیل فرزند امام صادق‌(ع) به پدرش عرض کرد: آیا اجازه می‌دهید مال خود را به تاجری برای تجارت بدهم که فقط عیب شراب‌نوشی دارد؟ حضرت اجازه ندادند، اما اسماعیل مال خود را به این تاجر شراب‌خور داد، او مال را گرفت و تمامی آن را خورد، امام صادق‌(ع) فرزندش اسماعیل را دیدند که به سختی گریه می‌کند حضرت فرمودند: تقصیر خودت است، زیرا قرآن می‌فرماید: اموال خود را به سفیهان ندهید«ولا توتوا السفهاء اموالکم»

مصداق دوم سفیهان

دومین مورد از مصادیق سفیهان، کسانی هستند که از دین الهی سرپیچی کردند، قرآن می‌فرماید« وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّهِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحینَ»، «سوره بقره، آیه ۱۳۰»، جزء افراد سفیه و نادان، کسی است که از آیین ابراهیم، روی‌گردان خواهد شد…؟!

منافقان سومین مصداق، سفیهان می‌باشند

خداوند می‌فرماید: «أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُون».

منافقان می‌گویند: آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟ بدانید این‌ها، همان سفیهان هستند ولی نمی‌دانند.

در روایت آمده است: أَحْمَقُ النَّاسِ مَنْ ظَنَّ أَنَّهُ أَعْقَلُ النَّاس، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۷۷

احمق و سفیه، کسی است که گمان می‌کند عاقل‌ترین مردم است.

نشانه‌های احمق

در روایت دیگری آمده است، حماقت هر کسی در سه چیز شناخته می‌شود، سخن گفتن در موردی که به کار او نمی‌آید، استاد ما روزی گفتند: یکی از علما از کسی سوال کرده بود، «این اتاق مال کیست؟» و بعداً سه روز به خاطر این سؤال روزه گرفته بود. از او سوال کردند چرا؟ گفته بود؛ زیرا این سوال من، موردی نداشت و به من مربوط نمی‌شد.

شخصی می‌گفت: از یک طلبه آفریقایی سوال کردم، پدر شما در آفریقا چه کاره است؟ به من گفت؛ برای شما چه سودی دارد که پدر من در آنجا، ماست می‌فروشد یا کشک.

لذا دخالت در اموری که مربوط به انسان نمی‌شود و ثمره و بهره‌ای برای او ندارد، را نباید سئوال کرد.

دومین نشانه سفیه بودن در این روایت، آن است به چیزی جواب بدهد که از او سوال نشده است و نشانه سوم سفیهان نیز شجاعت بی‌دلیل از خود نشان دادن است، یعنی در مواردی که نیاز به تفکر، تأمل و آرامش وجود دارد، بدون درنظرگرفتن بسیاری از مسائل دیگر، شجاعت خود را به رخ‌ دیگران می‌کشد. این امر نشانه حماقت اوست که آثار بد اجتماعی و فردی بسیاری دارد.

فرار حضرت عیسی از احمق

حضرت عیسی (ع) با شتاب به سوی کوهی می‌گریخت. شخصی او را در آن حال دید، به او گفت: با این سرعت کجا فرار می کنی؟ من که پشت سر تو، نه شیری می‌بینیم و نه دشمنی! حضرت عیسی (ع) به او گفت: من از دست آدم‌های احمق فرار می‌کنم. آن شخص کنجکاو می‌پرسید: مگر تو آن همه کور و عاجز و بیمار را شفا نداده‌ای؟ و مگر تو نبودی که آن همه معجزه جاری ساختی که چشم همگان مات و متحیر ماند؟ حال که این همه قدرت داری، پس احمق‌ها را هم عاقل کن. آن حضرت گفت: آری من با دم گرم الهی خود حتی به مردگان روح و حیات بخشیدم، اما با این که بارها و بارها به اندرز آدم‌های احمق پرداخته‌ام، مواعظ من هیچ تأثیری در آنها نبخشیده است.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس هایی از دعای روز دوم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | دوشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۰۶ ق.ظ

*دعای روز دوم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ قَرِّبْنِی فِیهِ إِلَى مَرْضَاتِکَ وَ جَنِّبْنِی فِیهِ مِنْ سَخَطِکَ وَ نَقِمَاتِکَ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِقِرَاءَهِ آیَاتِکَ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین، کلیات مفاتیح الجنان، ص: ۲۳۹

خدایا در این روز مرا به خشنودی‌هایت نزدیک گردان، و از خشم و عقوبت‌های خود دور کن و به قرائت آیات خود موفق بدار  به رحمتت ای مهربانترین مهربانان.

خدایا در این روز مرا به خوشنودی هایت نزدیک کن، یعنی مرا به اموری نزدیک کن که باعث خشنودیت می‌شود.

* خشنودی خالق یا مخلوق

در یک تقسیم، تاریخ دو فرایند را طی کرده است. عده‌ای دنبال خشنودی خالق و عده‌ای دنبال خشنودی مخلوق بودند. آن عده از افرادی که دنبال خشنودی خالق بودند، قرآن از آنها تمجید کرده است و می‌فرماید: وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ (سوره بقره،‌آیه ۲۰۷)؛ از میان مردم کسانی هستند که جان خود را در جستجوی خدا می‌فروشند. که در وصف حضرت امیرالمؤمنین (ع) در شب لیله المبیت نازل شده و آن حضرت، در بستر پیامبر (ص) خوابیدند، تا خطر کشته شدن رسول خدا با جان و دل بخرند.

در جای دیگر خداوند می‌‌فرماید: وَ مَثَلُ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبیتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّهٍ بِرَبْوَهٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَیْنِ فَإِنْ لَمْ یُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ، (سوره بقره، آیه ۲۶۵)؛ کسانی که انفاق می‌کنند، ولی به دنبال خشنودی خداوند متعال هستند.

یا در جای دیگر می‌فرماید: لا خَیْرَ فی‏ کَثیرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً (سوره نساء، آیه ۱۱۴)؛ کسی که به خاطر خشنودی خدا آن کارها را انجام دهد ما اجر عظیم به او خواهیم داد.

* هدف ما جلب رضایت خداست

همه فروشندگان و صنعت‌گران در تبلیغات تولیدی خود می‌نویسند: «هدف ما جلب رضایت شماست»،‌ ولی در طول عمر خودم فقط در یک ساندویچی در شهر اصفهان دیدم نوشته بود: «هدف ما جلب رضایت خداست».

گاهی رضایت مردم در طول رضایت خداوند قرار دارد.چه زیباست که انسان هم رضایت خدا و هم رضایت خلق خدا را به دست آورد. مثلاً پدر و مادر به فرزند خود توصیه مشروع می کنند. انجام این امر هم رضایت خدا و هم رضایت خلق خدا را به دنبال دارد.

ولی گاهی رضایت خلق با رضایت خداوند در تضاد است. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: لا طَاعَهَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَهِ الْخَالِقِ، أمالی الصدوق، ص۳۷۰، در جایی که معصیت خداوند را به دنبال داشته باشد طاعتی برای مخلوق نیست.

در صورتی که اطاعت کردن مخلوق با اطاعت خالق در تضاد باشد باید رضایت خدا در نظر گرفته شود.

خداوند متعال می‌فرماید: وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ حُسْناً وَ إِنْ جاهَداکَ لِتُشْرِکَ بی‏ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (سوره عنکبوت، آیه ۸)؛ اگر پدر و مادر مشرک باشند و تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوند که به آن علم نداری، از آن ها پیروی نکن.

* سکولار، بی‌توجه به رضایت خدا

از زمانی که دمکراسی در دنیا به وجود آمده است، رضایت خدا، فدای رضایت مردم شده است. به خواست مردم توجه می‌شود، ولی به خواست خدا بی‌توجهی صورت می‌گیرد.

دمکراسی غربی و سکولار، متکی به خواست مردم می‌باشد و اصلاً به خواست خداوند توجه ندارد و این تفاوت عمیق نگرش دینی به اداره جامعه، می‌باشد، که علاوه بر توجه عمیق به خداباوری به ابعاد زندگی بشری نیز توجه دارد.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ طَلَبَ مَرْضَاهَ النَّاسِ بِمَا یُسْخِطُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَانَ حَامِدُهُ مِنَ النَّاسِ ذَامّاً وَ مَنْ آثَرَ طَاعَهَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِمَا یُغْضِبُ النَّاسَ کَفَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَدَاوَهَ کُلِّ عَدُوٍّ وَ حَسَدَ کُلِّ حَاسِدٍ وَ بَغْیَ کُلِّ بَاغٍ وَ کَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ نَاصِراً وَ ظَهِیرا، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏۱، ص: ۱۷۹؛ پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: کسی که برای خشنودی مردم خدا را به غضب درمی‌آورد، در این صورت حتی ستایشگران او نیز این فرد را مذمت می‌کنند. چون رضایت خدا را فروخته و رضایت مردم را خریده و آثار وضعی آن دوری از عنایت خداست، در این حالت رضایت مردم تبدیل به خشم می‌شود، مثلاً رأی‌دهندگان به او تبدیل به مخالفین می‌شوند.

در قسمت دوم این حدیث پیامبر (ص) می‌ فرماید: کسی که طاعت خدا را در نظر بگیرد، گر چه به بهای خشم مردم باشد و خدا او را از دشمنی دشمنان و حسد حسودان و از ظلم، ظلم‌کنندگان کفایت می‌کند و خداوند یاور و پشتیبان او است.

مهم این است که رضایت خدا به دست آید و در فکر این هم نباشیم که مردم راضی هستند یا نه.

* توصیه شیخ‌عباس صفایی به فرزندش

آیت‌الله شیخ عباس صفایی(ره) به فرزندش در صحن حرم حضرت معصومه (س) با چشم گریان گفته بودند. در فکر به دست‌آوردن رضایت مردم نباش. چون در روایت آمده است رضایت مردم را نمی‌توان به دست آورد، به فکر رضایت خدا باش که او سریع‌الرضا می‌باشد. ولی مردم سریع‌الرضا نیستند. گاهی به شخصی گفته می‌شود: مرا حلال کن، می‌گوید: تا زنده هستم تو را حلال نمی‌کنم، اما به محض این که در خانه خداوند، استغفار کردی، خدا زود راضی می‌شود چون‌که رئوف است.

* سه چیز سبب خشنودی خداست

ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ- کَثْرَهُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ کَثْرَهُ الصَّدَقَهِ، بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج‏۷۵، ص۸۱؛ حضرت فرمودند: سه چیز باعث می‌شود که بنده به خشنودی خداوند دست پیدا کند؛ زیاد استغفار کردن، فروتنی و تواضع و زیاد صدقه‌دادن.

حضرت علی (ع) می‌فرماید: مَنْ أَسْخَطَ بَدَنَهُ أَرْضَى رَبَّهُ وَ مَنْ لَمْ یُسْخِطْ بَدَنَهُ عَصَى رَبَّهُ، بحار ج۶۷ ص۳۱۲. حضرت فرمودند: کسی که بدن خود را به خشم درآورد، خدا را راضی کرده است و کسی که بدنش را به خشم درنیاورد،‌خدا را نافرمانی کرده است. مثلاً بدن انسان در روزه‌های ماه رمضان (تابستان) تمنای آب سرد دارد تا بنوشد، اما وقتی که ما این بدن را به خشم دربیاوریم و برای اطاعت الهی روزه‌داری کنیم، رضایت خدا را به دست آورده‌ایم.

یا حضرت می‌فرماید: رِضَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ مَقْرُونٌ بِطَاعَتِهِ. رضایت خداوند تعالی، ‌مقرون به طاعت او می‌باشد. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۸۲؛

اِنَّ أَرْضَاکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَسْبَغُکُمْ عَلَى عِیَالِهِ  بحار الأنوار، ج‏۷۵، ص: ۱۳۶؛ امام سجاد (ع) فرمود: راضی‌ترین فرد، نزد خداوند کسی است که به اهل و عیالش وسعت و گشایش قرار دهد. نان خور و زیردست خود را در تنگنا قرار نمی‌دهد.

* فراز دیگری از دعا روز دوم

«و جنّبنی فیه من سخطک و نقماتک» خدایا مرا از خشم و عقوبت‌های خودت دور بدار.

در مرحله نخست باید بدانیم چه اموری باعث خشم و غضب خدا می‌شود؟

در حدیث قدسی آمده است کسی که گناه کند متعرض خشم خدا شده است.

«ووفقنی فیه لقرائه آیاتک» خدایا ما را موفق کن به قرائت آیات قرآن خود. یکی از شاخصه‌هایی که در زندگی علما به وضوح دیده می‌شود، قرائت قرآن است.

در روایات و منابع دینی نیز بر ارزش قرائت و تدبر در قرآن کریم توصیه شده است و آن را مسیر رستگاری و سعادت دنیوی فرد، قلمداد نموده است.

امام رضا (ع) در هر سه روز یک ختم قرآن می‌کردند یا حضرت نفیسه خاتون، همسر اسحاق از نوادگان امام حسن‌مجتبی (ع) در مصر قبری برای خود کندند و در قبر خود ۶هزار بار ختم قرآن کردند.

* رفع گرفتاری با قرآن

استاد آیت‌الله کشمیری‌(ره) فرمودند: در خانه قبلی (کوچه آبشار قم)، یک نفر از کسانی که تدریس علوم دینی می‌کرد نزدم آمد. او گرفتاری داشت و از زنش ناراحت بود. از من دوائی برای رفع این گرفتاری خواست. گفتم: شما قرآن بخوانید قضیه حل می‌شود. آن اهل دانش گفت: دو سال است لای قرآن را باز نکرده بودم!

* قرائت قرآن در خواب

مرحوم آیت‌الله حاج میرزا عبدالعلی تهرانی از بزرگان علم اخلاق می‌گوید: مرحوم حاج شیخ عبدالنقی نوری هر وقت می‌خوابید قرآن تلاوت می‌کرد. اشخاص نزدیک به ایشان می‌دیدند؛ گاهی اوقات گیر می‌کرد و نمی‌توانست ادامه دهد در این هنگام از خواب بیدار می‌شد و سراغ قرآن می‌رفت و آن را باز می‌کرد و آنجایی که مانده بود از روی قرآن می‌خواند. این حالت بر اثر زیادی انس با قرآن به وجود می‌آید، یعنی انسان به درجه‌ای می‌رسد که قرآن برای او ملکه می‌شود و حتی بدنش را در اختیار می‌گیرد و در خواب هم همان ملکه قرآنی تجلی می‌کند.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس هایی از دعای روز اول ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | يكشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۳ ب.ظ

*دعای روز اول ماه مبارک رمضان

اللهمَّ اجعل صِیامی فیهِ صِیامَ الصائِمین، وَ قِیامی فیهِ قِیامَ القائِمین وَ نَبِّهنی فیهِ عَن نَومَهِ الغافِلین، وَ هَب لی جُرمی فیهِ یا اِلهَ العالَمین .

خدایا روزه مرا در این روز، روزه روزه‌داران قرار بده و قیام و عبادتم را در آن قیام شب‌زنده‌داران قرار بده و به من از خواب بی‌خردان آگاهی ده و ببخش گناهم را، ای خدای عالمیان.

*انواع روزه

«صیام الصائمین» مصداق اتم روزه را بیان می‌کند، یعنی خدایا روزه مرا جز مصادیق اتم و اکمل روزه‌ها قرار بده، چون روزه‌ها از نظر فقهی به چند نوع تقسیم می‌شوند، بعضی از روزه‌ها، روزه‌های غیر صحیح هستند، یعنی شرایط روزه را رعایت نکردند.

بعضی افراد روزه‌هایشان از نظر شرایط فقهی صحیح است ولی قبول نیست، زیرا بین روزه صحیح و قبول فرق است، یعنی این روزه ممکن است، صحیح باشد، قضا نداشته باشد، اما خداوند متعال آن را به عنوان یک روزه کامل قبول ندارد، چون ممکن است، قطع رحم کرده باشد یا مال حرام خورده باشد و یا در ضمن روزه،گناه کرده باشد از طرفی بعضی از روزه‌ها، هم صحیح و هم قبول است.

پیامبر‌(ص) می‌فرماید: رُبَّ صَائِمٍ حَظُّهُ مِنْ صِیَامِهِ الْجُوعُ وَ الْعَطَشُ وَ رُبَّ قَائِمٍ حَظُّهُ مِنْ قِیَامِهِ السَّهَرُ. مجموعه ورام(تنبیه الخواطر)، ج‏۲، ص: ۱۸۴ چه بسا روزه‌دارانی که بهره آنان از روزه فقط تشنگی و گرسنگی می‌باشد.

روزه‌های این افراد فرآورده‌های معنوی، تربیتی و الهی ندارد، فقط گرسنگی و تشنگی کشیده‌اند و چه بسا، شب زنده‌دارانی که بهره آنان از شب زنده‌داری فقط بیداری است و عبادت‌های آنان پیامد معنوی ندارد.

ولی روزه، ‌در حوزه معارف اسلامی، مراحل تکاملی مختلفی دارد، اولین مرحله روزه‌داری، روزه عوام می‌باشد که فقط مفطرات ۹‌گانه اجتناب می‌کند، اما خواص، هم از مفطرات ۹‌گانه اجتناب می‌کنند و هم از محرمات دوری می‌کنند، این دسته، علاوه بر مرحله اول گناهان را نیز انجام نمی‌دهند.

روزه دیگر که از نظر رتبه، از همه روزه‌ها، بالاتر است روزه خاص الخاص می‌باشد و آن روزه جوانح است.

«جوانح و جوارح»

جوارح، به اعضای بیرونی گفته می‌شود، همان‌طوری که در دعای کمیل آمده است: «قوه علی خدمتک جوارحی» ولی جوانح به اعضای درونی اطلاق می‌شود، کما این که در همان دعای کمیل آمده است: «و اشدد علی العزیمه جوانحی»، در روزه خاص‌الخاص، جوانح یعنی، اعضای درونی انسان مثل قلب، روزه می‌باشد.

امیرالمومنین‌(ع) فرمودند: صِیَامُ الْقَلْبِ عَنِ الْفِکْرِ فِی الْآثَامِ أَفْضَلُ مِنْ صِیَامِ الْبَطْنِ عَنِ الطَّعَامِ. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۷۶

حضرت می‌فرماید: قلب انسان نیز باید از اندیشه در گناهان روزه بگیرد، روزه قلب از فکر کردن در گناه، از روزه شکم، بالاتر است، ما در اولین روز از خداوند می‌خواهیم که روزه ما را مصداق اتم و اکمل روزه‌داری قرار دهد.

*و قیامی فیه قیام القائمین.

قیام ما را نیز قیام قائمین قرار دهد، یعنی کسانی که نیایش و قیام شبانگاه‌شان مصداق خیزش‌های عالی انسانی و تربیتی است، کسانی نیستند که هدف آنها، فقط بیداری باشد.

*انواع قیام‌ها

در قرآن و معارف اسلامی، قیام در چند مورد به کار رفته است.

اولین معنا خروش و خیزش اجتماعی می‌باشد: قُلْ إِنَّما أَعِظُکُمْ بِواحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا ما بِصاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدیدٍ (سوره سبأ، آیه ۴۶)؛ بگو شما را تنها به یک چیز اندرز می‌دهم و آن اینکه دو نفر دو نفر یا یک نفر، برای خدا قیام کنید.

*دومین مورد «مال و دارایی» است

وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ الَّتی‏ جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ قِیاماً وَ ارْزُقُوهُمْ فیها وَ اکْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً (سوره نساء، آیه۵)

اموال خود را که خداوند، وسیله قوام زندگی شما قرار داده است به دست سفیهان نسپارید.

*سومین مورد «کعبه» است.

جَعَلَ اللَّهُ الْکَعْبَهَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ ذلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ وَ أَنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیمٌ (سوره مائده، آیه۹۷)

خداوند کعبه را وسیله‌ای برای استواری قیام و سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده است چهارمین مورد، از مصادیق قیام، شب زنده‌داری می‌باشد که در قرآن خداوند می‌فرماید: وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً (سوره فرقان، آیه ۶۴)

این مصادیق همه در یک قلمرو هستند که شامل: خیزش سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و معنوی می‌باشند.

«دو ویژگی قیام شب»

«عبادتم را، عبادت قائمین قرار بده» یعنی عبادت شبانه من مثل کسانی نباشد که فقط در شب ‌بیدار هستند و بهره‌ای نمی‌برند، بلکه شب زنده‌داری من، فوائد عظیم تربیتی و معنوی داشته باشد.

*چه قیامی در شب پیامد معنوی دارد؟

قیامی که دو خصلت داشته باشد یکی بصیرت و دیگری اخلاص.

اگر عبادت انسان بدون بصیرت باشد، مثل عبادت دشمنان امیرالمومنین‌(ع) می‌شود، حضرت علی‌(ع) با یکی از اصحاب، از کوچه‌ای عبور می‌کردند، از داخل خانه‌ای صدای تلاوت قرآن شنیده می‌شد، صحابه امیرالمومنین‌(ع) سخت شگفت زده شد و حضرت در برابر عبادت آن شخص، احساس سرشکستگی می‌کرد، حضرت امیرالمومنین‌(ع) به این مضمون فرمودند: توجه نکن برویم. از این قضیه مدت‌ها گذشت و حضرت در جنگ نهروان، به همان صحابه جنازه‌ای را نشان دادند و فرمودند: این همان کسی است که آن شب، تلاوت قرآن می‌کرد، این افراد نیایش‌گرانی هستند که نیایش آنها بصیرت ندارد، عبادت می‌کنند، لکن در صف امیرالمومنین‌(ع) نیستند.

*اخلاص در عبادت

یکی از علما می‌گفت: کسی نماز شب می‌خواند و اخلاص هم داشت، شخصی از کنار او گذشت و این شخص، فقط یک «واو» را بلند گفت تا او بشنود و بدین ترتیب اخلاص خود را از بین برد، این عالم بزرگوار می‌گفت؛ خدا به خاطر این بی‌اخلاصی، توفیق نماز شب را از او گرفت، اخلاص به این معناست که این عبادت فقط برای خدا باشد.

«حضرت امام و نماز شب»

وقتی که حضرت امام‌(ره) برای نماز شب بیدار می‌شدند، چراغ را روشن نمی‌کردند و در ظرف‌شویی از چیزی استفاده می‌کردند که موقع وضو گرفتن، وقتی آب می‌ریخت، صدا ایجاد نکند تا دیگران متوجه نشوند.

*یک هشدار جدی!

«و نبهنی فیه عن لومهالغافلین» خدایا در این ماه رمضان، از خواب غافلان به من هشدار بده، این جمله استعاره است یعنی غفلت به معنای خواب است، کسی که خواب است به اطراف آگاهی ندارد، غافل نیز همین گونه است.

مشکل معنوی بشر جهل و غفلت می‌باشد، جهل به معنای نادانی است، ولی غفلت یعنی بی‌توجهی مفهوم غفلت از جهل فراتر است یعنی ممکن است هم جاهل و هم عالم، غافل باشد.

برای زدودن جهل نیاز به علم است، ولی برای زدودن غفلت، «ذکر و تذکر» باید سرلوحه قرار گیرد.

*«عوامل غفلت»

عوامل غفلت‌زا چیست؟

اولین مورد، امور روزمره می‌باشد که شامل: بدهکاری، بستانکاری، معاملات، خانه ساختن و غیره که انسان را از خدا، قیامت، مرگ و بدهکاری معنوی غافل می‌کند.

قرآن کریم می‌فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ (سوره منافقون، آیه۹)؛ اموال و اولاد شما، شما را از یاد خدا بازندارند.

*زیاده‌خواهی

دومین چیزی که ما را از یاد خدا غافل می‌کند «تکاثر» می‌باشد، یعنی کثرت طلبی، «الهیکم التکاثر»؛ یعنی زیاده‌خواهی‌ها و تکاثر، شما را به لهو، واداشته، شما را غافل کرده «حتی زرتم المقابر» در شان و نزول این آیات گفته‌اند: دو قبیله بودند هر کدام مدعی بودند که افراد قبیله‌شان از دیگر بیشتر است، وقتی شمردند تقریبا مساوی بود، بعد گفتند، قبرهایمان را هم بشمریم، آن وقت این آیات نازل شد، زیاده‌خواهی‌ها، شما را به جایی رساند که قبرها را هم شمارش کردید،  حضرت علامه طباطبایی‌(ره) در ذیل این آیات می‌فرماید: زیاده‌خواهی‌ها شما را از یاد خدا، تا موقعی باز می‌دارد که قبرها را زیارت کنید، یعنی تا زمانی که شما را داخل قبر قرار دهند، این تکاثرطلبی شما را از یاد خدا بازخواهد داشت.

*انواع زیاده‌خواهی‌ها

نخست کثرت مال یعنی این که زیاده‌خواهی در مال داشته باشیم و بگوییم اموال ما از اموال فلانی بیشتر است.

دوم، تکاثر در اولاد است، بعضی پیرمردها می‌گویند، مثلاً نوه‌های من بیشتر از نوه‌های شماست.

تکاثر دیگر، در پست‌ها و مسئولیت‌هاست، کسی ادعا کند من اینقدر، مسئولیت دارم و فلانی از من کمتر مسئولیت دارد، یا بگوید درجه من فلان درجه است و درجه فلانی کمتر از درجه من است.

مورد دیگر، تکاثر در امور فرهنگی است، به این بیان کسی ادعا کند من چند مدرک دارم و دیگران کم‌تر از من مدرک دارند، یا مدرک من بالاتر از مدرک دیگران است، یا من چندین کتاب نوشتم یا دعوت به کنفرانس من بیشتر از دیگران بوده است.

این مسایل همه مصادیق تکاثر است و جلوه‌های بازماندن از یاد خدا است.

مورد دیگر از موارد غفلت، تماشاگرایی است، قرن اخیر، قرن تماشا می‌باشد، شبکه‌های مختلف تلویزیونی و ماهواره‌ای ما را به تماشا می‌کشاند و می‌نشاند و از یاد خدا غافل می‌کند در بیرون از خانه نیز، جلوه‌های پر رنگ بیرونی، ما را به تماشا وا می‌دارد.

بسیاری از بزرگان اهل تماشا نبودند و بلکه اهل تمرکز بودند، شیخ عباس تربتی‌(ره) سالیان درازی در نجف اشرف زندگی می‌کردند. روزی صحبت از فواره فلکه آب شد و ایشان پرسید مگر فلکه آب، فواره دارد؟ معلوم شد ایشان سالیان متمادی نگاه به وسط فلکه آب نکرده بود، هر روز سر به زیر راه می‌رفت و اهل تماشا نبودند.

*چه عواملی ما را از غفلت‌ جدا می‌کند

*اولین مورد قرآن کریم

وَ هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ أَنْزَلْناهُ أَ فَأَنْتُمْ لَهُ مُنْکِرُونَ (انبیاء، آیه۵۰)؛ دومین مورد، موعظه می‌باشد موعظه دو‌گونه است، بعضی‌ها چون مقام آنها بالاست، تحت‌تاثیر مباحث دورنی قرار می‌گیرند، یعنی واعظ درونی آنها را موعظه می‌کند.

یک حکایت جالب

در مورد یکی از علما گفته شده است، وقتی می‌خواست از منزل بیرون رود، دید یک مرکب و چهار پا، بارش را درون خانه برد، این عالم بزرگ، شروع به گریه کرد، سوال کردند برای چه گریه می‌کنی؟ گفت: برای اینکه این چهارپا، بارش را به مقصد رساند، ولی معلوم نیست من بارم را به مقصد می‌رسانم یا نه! این افراد از درون،  موعظه می‌شدند.

و یا نقل کرده‌اند، عارفی از جایی می‌گذشت، دید بچه‌ای گریه می‌کند از طفل سوال کرد، برای چه گریه می‌کنی جواب داد برای اینکه گم شده‌ام، عارف هم نشست و زار زار گریه کرد گفتند: آقا شما برای چه گریه می‌کنید؟ گفت: طفل می‌گرید که راه خانه را گم کرده است، چون نگویم من که صاحب خانه را گم کرده‌ام.

جوانی که زاهد شد

عده‌‌ای دیگر، واعظ بیرونی دارند، با واعظ بیرونی متنبه می‌شوند، نقل کرده‌اند، شیخ علی زاهد، از جوانانی بود که خیلی شیفته اندام و لباسش بود، ولی یک موعظه دگرگونش کرد در کوچه‌های نجف مثل طاووس راه می‌رفت، یک وقت ملا فتح‌علی سلطان‌آبادی به شیخ علی زاهد رسید و به او گفت: اسم شما چیه؟ گفت: علی.

به گنبد امیرالمومنین‌ علی‌(ع) نگاه انداخت و گفت: اسم صاحب این گنبد و بارگاه چیه؟ گفت علی. به شیخ علی‌زاهد گفت: که، تو علی هستی و ایشان هم علی.

تو را با علی چه شباهتی است؟ همین جمله، انقلابی در شیخ علی ایجاد کرد و او را به یکی از بهترین زاهدان، سالکان و عارفان تبدیل کرد.

بعضی از انسان‌ها نیز موعظه‌پذیر نیستند و به مرحله‌ای می‌رسند که خداوند درباره آنها می‌فرماید: إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ (سوره بقره، آیه ۶) موعظه کردند و نکردن، برای آنها مساوی است.

پس موعظه سه قسم شد گروهی که از واعظ درونی برخوردارند، گروهی از واعظ بیرونی متنبه می‌شود و گروهی که نه از واعظ درونی و نه از واعظ  بیرونی متنبه می‌شوند که این افراد انسان‌های قسی‌القلب هستند.

«تفکر»

مورد دیگر، از موارد غفلت‌زدا، تفکر است یعنی اندیشیدن.

امیرالمومنین‌(ع) فرمود: الْعِلْمُ وِرَاثَهٌ کَرِیمَهٌ وَ الْفِکْرُ مِرْآهٌ صَافِیَهٌ؛ بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج‏۱، ص: ۱۸۳ فکر آینه صافی است ما وقتی که بیندیشیم  متوجه غفلت‌های خود خواهیم شد.

«محاسبه»

محاسبه، نیز از موارد دیگر، غفلت‌زدا است، عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَلَا فَحَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا؛               بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج‏۶۷، ص: ۶۵

خودتان، از خودتان  حساب بکشید، این حساب کشیدن، باعث زدودن غفلت‌ها می‌شود.

*انواع محاسبه:

محاسبه چند نوع است:

اولین مورد، «محاسبه احمقان»  آنها حساب دیگران را می‌کنند، فلانی پارسال این اموال را داشت امسال چندین برابر دارد، عمر خود را هزینه می‌کنند و به حساب دیگران می‌رسند.

حساب دیگر، «حساب سوداگران» و ثروتمندان است، کسانی که به مال می‌اندیشند و مال می‌اندوزند، این افراد حساب سود و ضرر را می‌کنند، ولی تنها حساب مال دنیال را می‌کنند.

حساب دیگری نیز وجود دارد که «حساب عارفان» نام دارد، عارفان و سالکان نه حساب دیگران را می‌کنند و می گویند سود دیگران، چه سودی برای ما دارد و نه حساب مال خود را انجام می‌دهند، آنها حساب خویش را می‌کنند و می‌گویند موهای ما سفید شد، دندان‌های ما ریخت و پیر شدیم چه کردیم؟! عمر را در کجا به سر بردیم!؟ این همه هزینه کردیم چه کردیم و چه اندوختیم؟!

منبع: پایگاه فرهنگی مذهبی شیعه ها

  • اگر بطلبند یک طلبه

*ماه مبارک رمضان تمام شد*

اگر بطلبند یک طلبه | پنجشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۴۶ ب.ظ

ماه مبارک

امروز چهارشنبه1395/04/16 در لحظه 00:00:01 بامداد...

*سفره ضیافت ماه مبارک رمضان جمع شد...*

شروع بعدی 324 روز دیگر...

پروردگارا این ماه مبارک را آخرین ماه مبارک عمر ما قرار مده...

  • اگر بطلبند یک طلبه