به پایگاه راهنمایی و مشاوره اسلامی «همراز» خوش آمدید

چندیست هوای چشم من بارانی است/هر خشت دلم بیانگر ویرانی است/بیماری دوری از خراسان دارم/تجویز پزشک من "حرم درمانی" است

به پایگاه راهنمایی و مشاوره اسلامی «همراز» خوش آمدید

چندیست هوای چشم من بارانی است/هر خشت دلم بیانگر ویرانی است/بیماری دوری از خراسان دارم/تجویز پزشک من "حرم درمانی" است

به پایگاه راهنمایی و مشاوره اسلامی «همراز» خوش آمدید

مقام معظم رهبری (مد ظله العالی):
امیدوار هستم که مردم ما به این موضوع توجه کنند که مراجعه به متخصص روان و مشاور در امر مسائل روانی به خصوص برای محیط خانواده یک ضرورت است.


دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان» ثبت شده است

درس‌هایی از دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۴ ق.ظ

*دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ اغْسِلْنِی فِیهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الْعُیُوبِ‏ وَ امْتَحِنْ قَلْبِی فِیهِ بِتَقْوَى الْقُلُوبِ یَا مُقِیلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِین.

اى خدا در این روز مرا از گناهان، پاکیزه گردان و از هر عیب و نقص پاک ساز و دلم را هنگام آزمایش، رتبه دلهاى اهل تقوى ببخش. اى پذیرنده عذر لغزشهاى گناهکاران.

طهارت از گناه

شستن گناه در این دعا، استعاره است در حقیقت شستن گناهان، به شستن تن و اشیاء تشبیه شده است.

گناهان چگونه شسته می‌شوند؟

* نخستین مصداق شستن گناه

اولین مصداق شستن گناه، توبه می‌باشد. که امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ. توبه‏کننده‏ از گناه، مانند کسى است که گناه ندارد. (ارشاد القلوب الی الصواب ج۱ص ۱۸۰)

* توبه واقعی

مرحوم حاج شیخ جواد انصاری همدانی قدس سره می‌گفت:« آیت الله آخوند ملّا حسینقلی همدانی قدس سره به یکی از شیوخ و بزرگان متکبر عرب دستور توبه داده بود و در مقدمه توبه موظّف بود که هر چه حقّ النّاس بر ذمّه دارد ادا کند. آن مرد نیز به فرموده استادش عمل کرد و پس از ادای همه حقوق مردم به خاطرش رسید که روزی در حال خشم، با شمشیرش دست یکی از ملازمان و غلامانش خود را از بدنش جدا نموده است از دوستانش تقاضا کرد که آن شخص را به نزد او بیاورند، وقتی حاضر شد، جریان کار و تصمیم خود را به او گفت و اظهار ندامت نمود و دستور داد مبلغ زیادی پول حاضر کردند و گفت بابت دیه دست، هر مبلغ که می خواهی از این پول بردار. آن مرد راضی به گرفتن دیه نشد و از قبول آن امتناع ورزید. شخص تائب دستور داد شمشیرش را حاضر کردند و به غلامش گفت: من آماده قصاصم، این تو و این شمشیر و این هم دست من؛ هر چه خواهی بکن. غلام اندکی فکر کرد و سپس گفت: تو ستمی بر من کرده ای و بدون جهت مرا از نعمت دست محروم ساختی، اکنون گیرم که من دست تو را به قصاص بریدم، چه نتیجه‌ای به حال من خواهد داشت؛ من که دیگر صاحب دست نخواهم شد. پس چه بهتر که محاکمه من و تو همچنان برای روز قیامت بماند و دادخواهی در پیشگاه عدل الهی انجام گیرد. شخص تائب که این سخن را شنید، امیدش از هر طرف قطع شد و آتش به جانش افتاد و آن چنان بیچاره شد که با تمامی غروری که داشت و مخصوص شیوخ عرب است، شروع به گریه کرد. وقتی صدای گریه اش بلند شد، رحمت الهی شامل حال او شد و خدای مقلّب القلوب، دل صاحب حق را نرم کرد و به حال او رقّت نمود و گفت بدون دیه و قصاص تو را عفو نمودم. (حکایت عرفانی– محمودحقیقی ص۲۸-۲۹)

* پول امام حسین (ع) زنی را هدایت کرد

شبی آقا سیّد مهدی قوام (ره) به منبر می رود. بر حسب مرسوم، هدیه ای در پاکت می گذارند و به ایشان می دهند و سیّد آن را در جیب خودش می گذارد. بیرون می آید می بیند که در آن ساعت شب، خانمی آرایش کرده است و خیلی آراسته ،چپ و راست می رود. به یک نفر که همراه او بود می گوید برو به آن خانم بگو که این موقع شب اینجا چه کار می کنی. گفت: آقا! این در شأن شما نیست، این معلوم است که چه کار دارد. سیّد گفت: تو اصلاً چه کار داری، وقتی که من می گویم، برو بگو. او می رود و می گوید آقا با تو کار دارد. خانم هم تعجّب می کند می گوید آن سیّد روحانی با من چه کار دارد!  وقتی زن نزدسید آمد، سیّد به او گفت: این موقع شب در اینجا چه کار می کنی؟ گفت: احتیاج دارم. سیّد دستش را داخل جیب خودبرد و گفت: این پاکت را به من دادند، نمی دانم چقدر است. ده شب منبر رفته بودم، پول امام حسین (ع) است. تو این مبلغ را بگیر تا این را داری از این کارها نکن، هر وقت تمام شد از این کارها بکن. سیّد مطمئن بود که این پول کار خودش را می کند. پول را به خانم داد .مدّتهای مدیدی ازاین ماجرا گذشت و آقا سیدمهدی به کربلا رفت، دید خانمی محجّبه با یک آقایی در آن طرف خیابان است، آقا نزد آقا سید مهدی آمد و گفت : حاج آقا! من شوهر این خانم هستم. خانم می خواست بیاید عبای شما را ببوسد و از شما تشکّر کند، خجالت می کشد، اجازه می دهید که خانم من بیاید. گفت: بگو بیاید. خانم باحجاب آمد و گفت: آقا! من همان زن هستم که آن پاکت را به من دادی. آقا! من زیر و رو شدم و الان هم ساکن کربلا هستم و این هم شوهرم است. (به نقل ازحجت الاسلام والمسلمین فاطمی نیا)

* کفارات و دیات

برای بعضی از گناهان کفاره و برای بعضی دیگر دیه قرار داده شده است که گناه را جبران کند. آنهایی که علاقه‌مند هستند به کتب فقهی و اخلاقی مراجعه کنند، حالات و صفات انسان، سومین عامل شستن گناه می‌باشد که این مورد، دارای انواعی می‌باشد.

*سخاوتمندی

یکی از اخلاق پسندیده که موجب می‌شود خداوند از انسان راضی شود، سخاوتمندی و بخشش به دیگران است.

امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: السَّخَاءُ یُمَحِّصُ الذُّنُوبَ وَ یَجْلِبُ مَحَبَّهَ الْقُلُوب.

سخاوت، گناهان را کم می‌کند و دلهاى مردم را به صاحب خود دوست می‌گرداند. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۳۷۸

* دوم دستگیری از برادران ایمانی

امام کاظم (ع) به علی بن یقطین فرمودند: یَا عَلِیُّ کَفَّارَهُ أَعْمَالِکُمُ الْإِحْسَانُ إِلَى إِخْوَانِکُمْ اضْمَنْ لِی وَاحِدَهً وَ أَضْمَنَ لَکَ ثَلَاثاً اضْمَنْ لِی أَنْ لَا تَلْقَى أَحَداً مِنْ أَوْلِیَائِنَا إِلَّا قَضَیْتَ حَاجَتَهُ وَ أَکْرَمْتَهُ وَ أَضْمَنَ لَکَ أَنْ لَا یُظِلَّکَ سَقْفُ سِجْنٍ أَبَداً وَ لَا یَنَالَکَ حَدُّ سَیْفٍ أَبَداً وَ لَا یَدْخُلَ الْفَقْرُ بَیْتَکَ أَبَداً.یا على! کفاره خدمت تو در دربار سلطان، همان نیکى به برادران دینى است. تو یک چیز را براى من ضمانت کن، من سه چیز را براى تو ضامن می‌شوم. ضمانت کن که هر یک از دوستان ما را دیدى احترام کنى و حاجتش را برآورى، من ضامن می‌شوم که هرگز سقف زندان بر سرت سایه نیافکند و تیزى شمشیر، پیکرت را فرا نگیرد و فقر و تنگدستى، بخانه تو راه نیابد. ۱۳۶ بحار الأنوار ، ج‏۴۸، ص

* «غم مرگ‌ داشتن»

«غم مرگ» داشتن گناهان را می‌زداید. در روایت آمده است که «دَخَلَ مُوسَى بْن جَعْفَرٍ- عَلَیْهِ السَّلَامُ عَلَى رَجُلٍ قَدْ غَرِقَ فِی سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ هُوَ لَا یُجِیبُ دَاعِیاً، فَقَالُوا لَهُ: یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ، وَدَدْنَا لَوْ عَرَفْنَا کَیْفَ حَالُ صَاحِبِنَا، وَ کَیْفَ الْمَوْتُ؟ فَقَالَ: «إِنَّ الْمَوْتَ هُوَ الْمِصْفَاهُ: یُصَفِّی الْمُؤْمِنِینَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ، فَیَکُونُ آخِرُ أَلَمٍ یُصِیبُهُمْ کَفَّارَهَ آخِرِ وِزْرٍ عَلَیْهِمْ.»

حضرت امام موسى بن جعفر علیه السّلام بر بالین مردى که در سکرات مرگ بود، وارد شد؛ در حالی که محتضر، قادر نبود، جواب کسی که صدایش می کرد، را بدهد. پس حاضرین عرض کردند: یابن رسول الله، دوست داریم حال رفیق خود و کیفیت مردن او را، بدانیم. حضرت فرمود: «مرگ» آلت صاف نمودن است: مؤمنان را از گناهان خالص می‌کند و آخرین الم و رنجی است که به مومنان می‌رسد و کفاره آخرین و بال و گناه که بر آنها بود، می‌باشد. اعتقادات الإمامیه و تصحیح الاعتقاد، ج‏۱، ص: ۵۴

* بیماری مؤمن

عَنِ الرِّضَا ع قَالَ الْمَرَضُ لِلْمُؤْمِنِ تَطْهِیرٌ وَ رَحْمَهٌ وَ لِلْکَافِرِ تَعْذِیبٌ وَ لَعْنَهٌ وَ إِنَّ الْمَرَضَ لَا یَزَالُ بِالْمُؤْمِنِ حَتَّى مَا یَکُونَ عَلَیْهِ ذَنْب. امام رضا (ع)فرمود: بیمارى براىمومن پاکیزگى و رحمت  و براى کافر عذاب و لعنت می آورد. و بیمارى براى مؤمن چندان ادامه پیدا می‌کند تا گناهانش همه بریزد. مکارم الأخلاق، ص: ۳۵۸

* آبلیموی تقلبی!

عالم بزرگوار شیخ عبدالحسین خوانساری حکایت کرده است: در کربلا، عطار ثروتمندی می زیست و در میان مردم معروف و مشهور بود. زمانی به بیماری سختی مبتلا شد و همه اجناس دکان و اثاثیه اش را جهت معالجه فروخت ، اما بهبودی نیافت.روزی من به عیادتش رفتم. دیدم بسیار بدحال و پریشان است و به پسرش می گوید: فلان اسباب را به بازار ببر و بفروش و پولش را بیاور تا به مصرف خود برسانم، شاید بهبود یابم، یا بمیرم و راحت شوم! گفتم: معنای این حرف شما چیست؟ بیمار آهی کشید و پاسخ داد: فلانی! من در آغاز، سرمایه ناچیزی داشتم و علت پولدار شدنم این بود که چند سال پیش، مرضی در کربلا شایع شد که پزشکان معالجه آن را منحصر کردند به آبلیموی شیراز. از این رو، آبلیمو خیلی گران و کمیاب گشت. من مقداری آبلیمو داشتم، دوغ زیادی با آن مخلوط نمودم و آنها را به عنوان آبلیموی خالص به فروش می رساندم. کم کم آبلیمو منحصر به مغازه من شد. من هم با حیله و تزویر، آبلیموی تقلبی را به مردم می فروختم و از این راه ثروت فراوانی اندوختم. چندان که در میان تجار به میلیونر معروف گشتم. از چندی پیش به این مرض دچار شدم. هر چه داشتم، فروختم و خرج بیماری خود کردم. دیگر چیزی برایم نمانده، مگر همین متاع که امروز گفتم آن را نیز بفروشند، شاید بمیرم خلاص شوم و یا خوب شوم. (منتخب التواریخ-۸۱۳)

شخصی از حضرت امیرالمؤمنین (ع) سؤال کرد: آیا بیماری اجر دارد؟ حضرت فرمود: أجر، مالِ عمل است. بیماری عمل نیست و اجر ندارد، ولی همان گونه که باد خزان، برگ‌ریزان می‌کند،‌بیماری نیز گناهان انسان را می‌زداید.

* احسان به افراد مستحق

«خدمت‌کردن به نان‌خورها»، چهارمین مصداق از مصادیق شستن گناه است.

پیامبراکرم (ص)فرمودند: یَا عَلِیُّ، خِدْمَهُ الْعِیَالِ کَفَّارَهٌ لِلْکَبَائِر. خدمت کردن به نان‌خورها و عیال، کفاره گناهان کبیره است. (جامع الاخبار ص۱۰۳)

  • اگر بطلبند یک طلبه