به پایگاه راهنمایی و مشاوره اسلامی «همراز» خوش آمدید

چندیست هوای چشم من بارانی است/هر خشت دلم بیانگر ویرانی است/بیماری دوری از خراسان دارم/تجویز پزشک من "حرم درمانی" است

به پایگاه راهنمایی و مشاوره اسلامی «همراز» خوش آمدید

چندیست هوای چشم من بارانی است/هر خشت دلم بیانگر ویرانی است/بیماری دوری از خراسان دارم/تجویز پزشک من "حرم درمانی" است

به پایگاه راهنمایی و مشاوره اسلامی «همراز» خوش آمدید

مقام معظم رهبری (مد ظله العالی):
امیدوار هستم که مردم ما به این موضوع توجه کنند که مراجعه به متخصص روان و مشاور در امر مسائل روانی به خصوص برای محیط خانواده یک ضرورت است.


دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شرح دعا» ثبت شده است

درس‌هایی از دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۳۷ ب.ظ

*دعای روز سی ام ماه مبارک رمضان

اللهمّ اجْعَلْ صیامی فیهِ بالشّکْرِ والقَبولِ على ما تَرْضاهُ ویَرْضاهُ الرّسولُ مُحْکَمَةً فُروعُهُ بالأصُولِ بحقّ سَیّدِنا محمّدٍ وآلهِ الطّاهِرین والحمدُ للهِ ربّ العالمین.

خدایا قرار بده روزه مرا در این ماه مورد قدردانی و قبول بر طبق خوشنودی تو و پسند رسول تو باشد و استوار باشد فرعش بر اصل به حق آقای ما محمد و خاندان پاکش و ستایش خاص پروردگار جهانیان است.

شکر و سپاس الهی نسبت به عبادت بنده، همان مهر قبول اوست او آن هنگام طاعت را قبول می‌کند که «خداپسند» باشد الگو گیری از سنت‌های او اطاعت و رضایت خدا را به همراه دارد

ارزش هر طاعت به مقبولیت آن است. تا نماز ما قبول نشود ارتقا نمی‌یابد و بالا نمی‌رود تا روزه ما پذیرفته نشود اثرگذار نیست و ارجی و اوجی ندارد قبول اعمال به نیت و اخلاص و تقید و عبودیت در برابر خداست.

سی روز روزه گرفتیم و نماز به پا داشتیم امروز از او می‌خواهیم روزه‌مان را مقرون به شکر و قبول قرار بده و آن گونه که تو و رسولت از آن راضی باشند.

آری، خداوند روزه‌ای را ارزش می‌نهد و می‌پذیرد که آمیزه‌ای از پرهیز و ایمان باشد. در این حال شکر و سپاس الهی نسبت به عبادت بنده، همان مهر قبول اوست او آن هنگام طاعت را قبول می‌کند که «خداپسند» باشد الگو گیری از سنت‌های او اطاعت و رضایت خدا را به همراه دارد.

طاعت و عبادتی که آلوده گناه باشد ارزشی ندارد دهانی که به روزه بسته شده اما به غیبت و تهمت همواره گشوده است، مهر روزه را هم شکسته!

شنیده‌ایم زنی زبان به غیبت گشود در حالی که روزه بود، پیامبر فرمود: برو بخور! دیگر روزه نیستی!

از خدا می‌طلبیم دل و زبانمان را از گناه دور بدارد و روزه ما را مقبول و مورد رضایت خود پیامبر و اهل‌بیتش قرار دهد. و مهر «شکر» و «قبول» آن‌ها را بر آن ثبت کند.

 رضایت و خشنودی خدا در چیست و چگونه خداوند از انسان راضی می‌شود؟

رضایت و خشنودی خدا امری نسبی است، به این معنا که خداوند مجموعه قوانینی را برای تکامل و پیشرفت بشریت و سعادت و خوشبختی آنان فرستاده است، آن قوانین تشریعی که به صورت وحی و کتاب آسمانی و تفسیر و تفصیل آن توسط اولیای الهی و معصوم در اختیار انسان قرار گرفته، مجموعه‌ای از بایدها و نبایدها را تشکیل می‌دهد، انسان کامل کسی است که با اطاعت کلیه قوانین الهی، رضایت و خشنودی خدا را کسب کرده باشد، از سویی می دانیم همه انسان‌ها از لحاظ معرفت و شناخت، ایمان و معنویت، اطاعت و تسلیم پذیری عملی فرمان الهی یکسان نیستند، خداوند از چهارده معصوم(ع) راضی و خشنود است، چنان که از سلمان و ابوذر و مقداد نیز رازی و خضوعند است. اما میزان و نسبت رضایت مندی خداوند به میزان عمل آنان از لحاظ کمیت و کیفیت و اخلاص و معرفت آنان بستگی دارد.

از سویی میدانیم برخی اعمال از ویژگی‌های برتر و ممتازی برخوردارند، به گونه‌ای که می‌توان آن‌ها را به عنوان اصول و زیر کارهای جلب رضایت و خشنودی خداوند دانست. باید به قرآن که زبان خداوند است، مراجعه نمود و از زبان او کشف کرد که انجام چه کارهایی موجب جلب رضایت حضرتش می گردد. رضایت و خشنودی خدا در بیش از سی آیه بیان شده است.

به برخی از آیات که تقریباً در بر دارنده محتوای بقیه آیات و بیان کننده همه ویژگی‌هایی است که رضایت خداوند را جلب می‌کند اشاره می‌شود.

قرآن در مورد حضرت اسماعیل(ع) می‌فرماید: اسماعیل همواره مورد رضایت و خشنودی پروردگارش بود، چه این که او خوش قول و صادق الوعد بوده و پیوسته خانواده‌اش را به نماز و زکات توصیه می‌نمود

رضوان و رضایت خدا شامل کسانی می‌گردد که:

1 - ایمان به خدا و قیامت داشته باشند.

2 - خانه و وطن خویش را برای حفظ دینشان رها کنند و هجرت نمایند.

3 - با مال جان خویش در راه خدا جهاد نمایند.

4 - پیوسته پیرو ولایت و رهبری باشند.

5- رضایت خدا را در صدق و راستی (گفتار و عمل) باید جست و جو کرد.

 عملی که موجب رضایت خداوند از حضرت اسماعیل(ع) شد

قرآن در مورد حضرت اسماعیل(ع) می‌فرماید: اسماعیل همواره مورد رضایت و خشنودی پروردگارش بود، چه این که او خوش قول و صادق الوعد بوده و پیوسته خانواده‌اش را به نماز و زکات توصیه می‌نمود.

محبت به پدران و فرزندان و اقوام، بسیار خوب است و نشانه زنده بودن عواطف انسانی است، اما هنگامی که این محبت رو در روی محبت خدا قرار می‌گیرد، ارزش خود را از دست می‌دهد

در سوره توبه می‌فرماید: رضایت و خشنودی خدا شامل حال مردان و زنان مؤمنی می‌گردد که:

1 - در برابر مسلمانان احساس مسئولیت می‌کنند و یار و یاور یکدیگرند و همدیگر را تأیید و تقویت می‌کنند.

2 - پیوسته امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند.

3 - در اقامه نماز و بر افراشته شدن فرهنگ و محتوای آن تلاش می‌کنند.

4 - زکات مال خویش را می‌پردازند و از دستگیری فقرا و مستمندان غفلت ندارند.

5 - پیرو خدا و پیامبر هستند.

 رضایت و خشنودی خدا در حزب اللهی شدن است

حزب اللهی شو تا خدا از تو راضی گردد و از مواهب و الطاف خویش تو را بهره‌مند سازد تا تو نیز از او خوشحال و خشنود گردی. در دو آیه از حزب اللَّه و در یک آیه از حزب الشیطان  سخن به میان آمده است. در سوره مجادله دو حزب مذکور و ویژگی‌های طرفداران آن‌ها بیان شده و با هم مقایسه گشته است.

خداوند، رضایت و خشنودی خویش را از حزب اللَّه در این سوره بیان کرده است. به بیان دیگر: خداوند به رغم میل غوغاسالاران دور از فرهنگ قرآن روزگار ما، جامعه را به دو طیف خودی و غیر خودی یا حزب اللَّه و حزب الشیطان تقسیم نموده و به مؤمنان هشدار داده است که جمع میان محبت خدا و محبت دشمنان خدا در یک دل ممکن نیست. باید از میان آن دو یکی را برگزید:

هیچ گروهی را نمی‌یابی که ایمان به خدا و قیامت داشته باشد و در عین حال با دشمنان خدا و رسول اظهار دوستی نماید، هر چند آنان پدران، فرزندان، برادران یا خویشان آن‌ها باشند.

محبت به پدران و فرزندان و اقوام، بسیار خوب است و نشانه زنده بودن عواطف انسانی است، اما هنگامی که این محبت رو در روی محبت خدا قرار می‌گیرد، ارزش خود را از دست می‌دهد.

زمانی خداوند از شما رضایت دارد و از عملکرد شما خشنود می‌گردد که حب و بغض‌ها و دوستی و دشمنی‌ها را برای خدا خالص کنید. امام صادق(ع) می‌فرماید: کسی که برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمنی می‌کند و برای خدا می‌بخشد، ایمانش کامل است.

در سوره ممتحنه می‌فرماید: اگر شما مسلمانان برای رضای خدا و خشنودی او هجرت کردید و جهاد نمودید، پس با دشمنان خدا و دشمنان خودتان هرگز طرح دوستی نریزید.

 حزب اللهی کیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟

وقتی دانستیم، خشنودی خدا در حزب اللهی شدن است، باید بدانیم حزب اللهی شدن نیازمند چه صفاتی است و حزب اللهی کیست؟ حزب اللهی را از راه اعتقادات و عملکردها و وضع ظاهرشان باید شناخت. آن‌ها کسانی هستند که:

در سوره فتح وقتی موضوع بیعت رضوان مطرح می‌شود، ملاک رضایت و خشنودی خدا از شرکت کنندگان در آن بیعت، اطاعت محض از رهبری بیان می‌گردد

1 - خدا خط ایمان را بر صفحه دلشان نوشته است.

2 - توسط روح مورد تأیید و تقویت قرار گرفته‌اند.

3 - ویژگی بارز و ممتاز حزب اللهیان، ولایت پذیری آنان است. قران بعد از بیان آیه ولایت می‌فرماید: و من یتول اللَّه و رسوله و الذین آمنوا فان حزب اللَّه هم الغالبون.

دروغ میگویند کسانی که می‌پندارند جزو حزب اللَّه هستند، اما فعالیت‌های آنان خلاف جهت ولایت و رهبری امت سامان می‌یابد.

در سوره فتح وقتی موضوع بیعت رضوان مطرح می‌شود، ملاک رضایت و خشنودی خدا از شرکت کنندگان در آن بیعت، اطاعت محض از رهبری بیان می‌گردد.

امام صادق(ع) می‌فرماید: کسی که برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمنی می‌کند و برای خدا می‌بخشد، ایمانش کامل است

 سپس اوصاف یاران همراه و همگام پیامبر(ص) را تحت عنوان والذین معه در پنج وصف ذکر می‌کند :

1 - در برابر کفار، شدید و استوار چون سدی محکم می‌ایستند.

2 - میان خود و نسبت به برادران دینی خود رحیم و مهربانند.

3 - پیوسته آنان را در حال عبادت، رکوع و سجود می‌بینی.

4- همواره فضل خدا و خشنودی او را می‌طلبند و مخلصند.

5 - سیما و ظاهر آنان چون باطنشان با کفار و فاسقان تفاوت دارد. سیمای ظاهری آنان به خوبی نشان می‌دهد متدین، با نماز و خاضع و مرتبط با خدا هستند.

 خشنودی خدا جز با یاد خدا به دست نمی‌آید

آخرین سخن این که تا انسان به مقام عبودیت و بندگی محض نرسد و از این راه نفس مطمئنه را تحصیل نکند، نمی‌تواند به رتبه راضیة و مرضیة،  که مقام رضا و خشنودی متقابل خدا و بنده است، نایل گردد. تحصیل آن نیز با ذکر عملی خداوند میسر است: الا بذکر اللَّه تطمئن القلوب.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۲۵ ب.ظ

*دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان

«اللَّهُمَّ غَشِّنِی فِیهِ بِالرَّحْمَهِ وَ ارْزُقْنِی فِیهِ التَّوْفِیقَ وَ الْعِصْمَهَ وَ طَهِّرْ قَلْبِی مِنْ غَیَاهِبِ التُّهَمَهِ یَا رَحِیماً بِعِبَادِهِ الْمُؤْمِنِین»

خدایا در این روز مرا به رحمت خود بپوشان و توفیق و عصمت را روزى من کن. و قلبم را از تیرگی‌های تهمت پاک کن اى خدایی که بر اهل ایمان مهربان هستی.

* دستیابی به رحمت الهی

چه چیزهایی باعث نزول و فراگیری رحمت الهی می‌شود؟

صبر، از جمله چیزهایی است که نزول رحمت الهی را به دنبال دارد.

خداوند در آیه ۱۵۵ و ۱۵۶و ۱۵۷ بقره می‌فرماید: وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ، الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَهٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ، أُولَئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَهٌ. به صبرکنندگان بشارت بده.  آنها که هر گاه مصیبتى به ایشان مى‏رسد، مى‏گویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوى او بازمى‏گردیم!» است. اینها همانها هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده.

دومین مورد از نزول رحمت الهی معانقه کردن دو مومن می‌باشد.

امام صادق‌(ع) می‌فرماید: إِنَّ الْمُؤْمِنَیْنِ إِذَا اعْتَنَقَا غَمَرَتْهُمَا الرَّحْمَه.وقتی دومومن معانقه می کنندرحمت، وجودآنها را می‌گیرد.  بحار الأنوار ، ج‏۷۳، ص: ۳۵

*تحریف بزرگ!

یک تحریف بزرگ تاریخی در رفتار مسلمانان صورت گرفته است و آن این است که در اسلام به معانقه سفارش شده است ( گردن به هم نهادن)، ولی مسلمانان آن را به مواجهه (صورت روی صورت قرار دادن) تغییر داده‌اند: در روایات ما به هیچ وجه مواجهه نیامده است. آن چیزی که سنت است معانقه  می‌باشد که باعث فرود رحمت الهی می‌شود.

*عفو و بخشش

«بخشش»، سومین موضوعی است که باعث نزول رحمت الهی می‌شود.

مولای متقیان حضرت علی‌(ع) فرمود: بِالْعَفْوِ تُسْتَنْزَلُ [تَنْزِلُ‏] الرَّحْمَه. با «بخشیدن»، رحمت الهی نازل می شود.(تصنیف غررالحکم ودررالکلم،ص۲۴۶) چهارمین مورد از نزول رحمت الهی توبه می‌باشد.

امیرالمؤمنین‌(ع) می‌فرماید: التَّوْبَهُ تَسْتَنْزِلُ الرَّحْمَهَ. توبه باعث نزول رحمت خداوند می‌شود.

(تصنیف غررالحکم ودررالکلم،ص۱۹۵).

*ترحم

پنجم، ترحم به دیگران باعث نزول رحمت الهی می‌شود امیرالمومنین‌(ع) فرمود: بِبَذْلِ الرَّحْمَهِ تُسْتَنْزَلُ الرَّحْمَه. با عطوفت و ترحم به دیگران رحمت الهی نازل می‌شود. (تصنیف غررالحکم ودررالکلم،ص۲۴۶)

چندین سال قبل در اصفهان قحطی شدیدی رخ داده بود و مردم از گرسنگی یا تلف می‌شدند و یا مجبور بودند حتی جانوران حرام را مصرف کنند. مرحوم میرزا هاشم قزوینی شنیدند که در بیرون اصفهان شخصی شتری را ذبح کرده است و به هر نفر چند گرم گوشت شتر می‌دهد. این عالم بزرگوار نیز در صف گیرندگان اندک گوشت شتر قرار می‌گیرند و سهم خود را دریافت می‌کنند.

در حال بازگشت به اصفهان، زنی مسیحی فقیر به همراه دو بچه که بر روی زانوانش خوابیده بودند را می‌بیند که دو طفل از شدت گرسنگی توان نفس‌کشیدن را ندارند و در آستانه مرگ قرار گرفته‌اند. زن، نگاه ملتمسانه‌ای به میرزا هاشم قزوینی می‌کند و میرزا هاشم قزوینی به او می‌گوید: صبر کن الان به تو کمک خواهم کرد. به حجره خود وارد می‌شوند و گوشت سهم خود را پخته و برای این زن مسیحی و بچه‌هایش می‌آورد و آنها را از مرگ نجات می‌دهند. این عالم متدین با حالت گرسنگی به اتاق خود برمی‌گردند. در همین حال شخصی یک بقچه بزرگ از نان روغنی کم‌نظیر را برای او می‌آورد. میرزا هاشم، از آن شخص سؤال می‌کند چه کسی این نان‌ها را فرستاده است؟ او جواب می‌دهد: کسی که چرخ و فلک به دست اوست، به یاد شماست. وقتی به دنبال آورنده نان می‌رود او را پیدا نمی‌کند و نان‌ها را بین طلاب تقسیم می‌کند.

رحمت به ضعیفان، نیز باعث فرود آمدن رحمت الهی می‌شود.

امیر بیان می‌فرمایند: رَحْمَهُ الضُّعَفَاءِ تَسْتَنْزِلُ الرَّحْمَه. ترحم به ضعیفان باعث فرود رحمت خداوند می‌شود. (تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۴۴۹)

در زمان قاجار و زمان جنگ میان ایران و روس، عالمی در قم غذایی خریده و به منزل می‌رفت که یک زن روسی اسیر شده به او می‌گوید: شما مسلمانان چقدر بد هستید که ما را به اسارت گرفتید، اما به معیشت و نیاز ما توجه نمی‌کنید! این شخص عالم غذای خریده‌شده را به زن روسی می‌دهد و اکرام این عالم باعث گشوده‌شدن درهای رحمت مادی و معنوی برای او می‌شود.

*درخواست رحمت برای مردم

امیرالمؤمنین می‌فرمایند: درخواست رحمت از خداوند برای مردم، هفتمین مورد از نزول رحمت الهی است أَبْلَغُ مَا تُسْتَدَرُّ بِهِ الرَّحْمَهُ أَنْ تُضْمَرَ لِجَمِیعِ النَّاسِ الرَّحْمَهُ

رساترین چیزی که رحمت الهی را فرود می‌آورد این است که در دل خود برای جمیع مردم رحمت بخواهی.(تصنیف غررالحکم ودررالکلم،ص۴۵۰). حتی برای کفار غیر حربی، خداوند طلب کنی تا خداوند آنها را هدایت کند.

اگر انسان برای جمیع انسان‌ها خیرخواه شد، حتی برای دشمنان تا آن‌ها تغییر کرده و توبه کنند‌، این عمل باعث فرودآمدن رحمت الهی می‌شود.

دوست داشتن حضرت علی‌(ع) درهای رحمت الهی را می‌گشاید.

أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِیّاً أَثْبَتَ اللَّهُ الْحِکْمَهَ فِی قَلْبِهِ وَ أَجْرَى عَلَى لِسَانِهِ الصَّوَابَ وَ فَتَحَ اللَّهُ لَهُ أَبْوَابَ الرَّحْمَهِ

آگاه باشید کسی که علی را دوست بدارد، خداوند حکمت را در قلب او ثابت می‌گرداند و بر زبانش جاری می‌سازد و درهای رحمت را برای او باز می‌کند.(بحار،ج۶۵،ص۱۲۵)

زمان اذان، درهای رحمت الهی باز می‌شود.

در حدیثی حضرت علی (ع) می‌فرمایند: وَ إِذَا قَالَ حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ فَإِنَّهُ یَقُولُ یَا أُمَّهَ مُحَمَّدٍ قَدْ فَتَحَ اللَّهُ عَلَیْکُمْ أَبْوَابَ الرَّحْمَهِ فَقُومُوا وَ خُذُوا نَصِیبَکُمْ مِنَ الرَّحْمَهِ

وقتی موذن «حی علی الفلاح» می‌گوید، یعنی در واقع می‌گوید: ای امت محمد(ص)، خداوند درهای رحمت را به روی شما باز کرده است پس به پا خیزید و بهره خود را از رحمت الهی بگیرید.(جامع الاخبار،ص۶۷)

هنگام دعا کردن، در رحمت الهی گشوده می‌شود.

در حدیث دیگری حضرت فرمودند: إِذَا أَذِنَ اللَّهُ لِعَبْدٍ فِی الدُّعَاءِ فَتَحَ لَهُ بَابَ الْإِجَابَهِ بِالرَّحْمَه.ِ

زمانی که خداوند به بنده اذن در دعا را می‌دهد، در اجابت به وسیله رحمت را برای او گشوده است.(ارشادالقلوب الی الصواب ،ج۱،ص۱۴۸)

وَ ارْزُقْنِی فِیهِ التَّوْفِیقَ وَ الْعِصْمَهَ، خدایا در این روز توفیق (فراهم‌آمدن اسباب خیر) و عصمت (زمینه برای پاک‌دامن‌ماندن) را روزی من کن.

* توفیق چیست

انسان مکلف،وظیفه‌ای در راه خدا دارد و آن کوشش، تلاش و اجتهاد است. از جانب خدا نیز، باید عنایت و اقبالی به ما بشود که به آن «توفیق» می‌گویند.

اجتهاد و کوشش از طرف انسان و توفیق از جانب خدای متعال به وقوع می‌پیوندد.

امیرالمؤمنین فرمود: لَا یَنْفَعُ اجْتِهَادٌ بِغَیْرِ تَوْفِیقٍ؛ کوشش انسان،‌ بدون توفیق الهی ثمرنمی دهد. (تصنیف غررالحکم ودررالکلم،ص۲۰۳)

همچنین آن حضرت می فرمایند: لَا یَنْفَعُ عِلْمٌ بِغَیْرِ تَوْفِیقٍ. علم بدون توفیق فایده‌ای ندارد. (تصنیف غررالحکم ودررالکلم،ص۲۰۳)

اگر انسان دانش‌ داشته باشد، ولی توفیق الهی شامل حال او نشود، نمی‌تواند دانش را به کار بگیرد، یا دانش را گسترش دهد و یا دانش را در جامعه اعمال کند.

توفیق از جانب خداست و البته کار خداوند بدون حکمت نمی‌باشد.

امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: التَّوْفِیقُ عِنَایَهُ الرَّحْمَنِ.توفیق عنایت خداوندمتعال است.(تصنیف غررالحکم ودررالکلم،ص۲۰۳)

و یا فرمود: التَّوْفِیقُ رَأْسُ السَّعَادَهِ.بنیاداصلی خوشبختی،توفیق الهی است.(تصنیف غررالحکم ودررالکلم،ص۲۰۳)

در بعضی از مواقع به خاطر أعمال حرام یا مکروه، توفیق از انسان سلب می‌شود؛ یعنی خداوند متعال وسائل انجام خیر را از انسان می‌گیرد.

*ماجرای «می‌شود» و «‌نمی‌شود»

حجت الاسلام والمسلمین قرائتی نقل می‌کرد: در سفر مکه شخصی برای انجام مناسک حج، با من به جده عربستان آمد و در شهر جده و در نیم ساعتی به شهر مکه، دیوانه شد و از همان جا به ایران برگردانده شد. این شخص با این که اجتهاد و کوشش در مقدمات حج انجام داده بود، ولی توفیق از او سلب شد که بتواند اعمال حج را به جا بیاورد!

شخصی برای رفتن به حج، مدارک خود را خدمت رییس وقت سازمان حج می‌آورد تا او موافقت کند و به حج برود رییس سازمان حج به خاطر این که مدارک آن شخص ناقص بود، پایین ورقه می‌نویسند «موافقت نمی‌شود»، اما وقتی که رییس سازمان حج به مکه می‌روند،‌ می‌بیند همان شخصی که با آمدن او به حج موافقت نکرده بود، در مکه است! با تعجب از او می‌پرسد تو چطور به حج آمدی؟ ‌در حالی که من، با درخواست شما موافقت نکرده بودم. آن شخص جواب می‌دهد، خود شما نوشته بودید که «موافقت می‌شود». رییس سازمان حج ادعای او را قبول نمی‌کند و بعد از مراجعت به ایران وقتی که مدارک او را بررسی می‌کند، می‌بیند نوشته شده است «موافقت نمی‌شود»، ولی وقتی که امضا کردند، خط امضاء، روی «نون» نمی‌شود قرار گرفته است و «نمی‌شود» را به «می‌شود» تغییر داده است.

توفیق عصمت از خداوند از جمله توفیقاتی است که نصیب انسان‌های برگزیده مثل پیامبران و اولیای الهی، می‌شود خداوند در مورد حضرت یوسف (ع) از زبان او می فرماید: وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَّحِیمٌ. من هرگز خودم را تبرئه نمى‏کنم، که نفس(سرکش) بسیار به بدیها امر مى‏کند؛ مگر آنچه را پروردگارم رحم کند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.» (یوسف/۵۳)

و یا در آیه ۲۴ سوره یوسف می‌فرماید: وَ لَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَ هَمَّ بِها لَوْ لا أَنْ رَأى‏ بُرْهانَ رَبِّهِ کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ آن زن قصد او کرد؛ و او نیز اگر برهان پروردگار را نمى‏دید قصد وى مى‏نمود! این‌چنین کردیم تا بدى و فحشا را از او دور سازیم؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود!. لام در کلمه لقد، لام توطئه و قسم است،‌یعنی سوگند. اگر برهان خدایش را ندیده بود،‌یوسف گرایش به زلیخا پیدا می‌کرد. دیدن برهان، باعث شده است عصمت حضرت یوسف حفظ شود.

حضرت یوسف وقتی در دام زلیخا افتاد کوشش کرد که از آن دام بگریزد و با کوشش خود، توفیق الهی را نصیب خود کرد. توفیق الهی این بود که قفل‌ها گشوده شد. از یک طرف حضرت یوسف تلاش کرد که از آن دام فرار کند و از طرف دیگر توفیق الهی را نصیب خود کرد.

*طهارت قلب از تهمت

وَ طَهِّرْ قَلْبِی مِنْ غَیَاهِبِ التُّهَمَهِ خدایا قلبم را از تیرگی‌های تهمت، پاک کن.

تهمت‌هایی که تیرگی می آورد دو نوع است، یکی تهمت به خداوند متعال و دیگری تهمت به مردم است.

تهمت به خداوند متعال را قرآن مکرر نقل فرموده است:

مثلا می‌فرماید: وَ قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ غُلَّتْ أَیْدیهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا. و یهود گفتند: «دست خدا(با زنجیر) بسته است.» دستهایشان بسته باد! و بخاطر این سخن، از رحمت(الهى) دور شوند.(مائده۶۴) یعنی خدای متعال مخلوقات را خلق کرده است و مدیریت، تدبیر و ربوبیت را واگذار کرده است.

یا در جای دیگر قرآن می‌فرماید: وَ قالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ. یهود گفتند: عزیر پسر خداست.(توبه۳۰)

یا می‌فرماید: وَ قالَتِ الْیَهُودُ وَ النَّصارى‏ نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُه.

یهود و نصارى گفتند: «ما، فرزندان خدا و دوستان(خاصّ) او هستیم.(مائده۱۸)

در جای دیگرخداوند می‌فرماید: ِ وَ قالَتِ النَّصارى‏ الْمَسیحُ ابْنُ اللَّه.ِ و نصارى گفتند: «مسیح پسر خداست(توبه۳۰)

این موارد تهمت به خداوند است که تیرگی، تاریکی و شرک را نصیب انسان می‌کند.

شرک گناهی است که قرآن می‌ فرماید کمتر از شرک بخشیده می شود و شرک بخشیده نمی‌شود.

قسم دوم، تهمت به مردم است. تهمت به مردم خود بر دو نوع است که شامل عمومی وشخصی می‌باشد.

تهمت به مردم از حیث عمومی، آن است که انسان یک قوم، نژاد، ملیت و یا باورمندان به یک دین را متهم کند.

مثلاً قرآن می ‌فرماید: وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصارى‏ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ وَ قالَتِ النَّصارى‏ لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ     (۲۴)

یهودیان گفتند: «مسیحیان هیچ موقعیتى(نزد خدا) ندارند»، و مسیحیان نیز گفتند: «یهودیان هیچ موقعیتى ندارند(و بر باطلند)»؛(بقره۱۱۳)

مثال دیگر این که لطیفه‌ها و جوک‌هایی که در مورد اقوام مختلف در ایران گفته می‌شود،‌از مصادیق بارز این تهمت‌های عمومی به مردم است.

اما نوع دیگر تهمت به مردم تهمت شخصی می‌باشد که شخص خاص، در نظر گرفته شود.

همه این تهمت‌ها (تهمت به خداوند و تهمت به مردم، عمومی و شخصی) باعث به وجودآمدن تیرگی و تاریکی می‌شود و روزه‌دار در این روز، از خداوند می‌خواهد قلب او را از تیرگی تهمت‌ها، پاک کند.

*تهمت مقدس

البته یک نوع تهمت داریم که مقدس است و تاریکی‌آور نیست.

امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: مَنِ اتَّهَمَ نَفْسَهُ فَقَدْ غَالَبَ الشَّیْطَانَ (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص۲۳۹)، کسی که خودش را متهم کند و مقصر بداند بر شیطان،‌غلبه پیدا می‌کند.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۳۱ ق.ظ

*دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان

«اللَّهُمَّ وَفِّرْ حَظِّی فِیهِ مِنَ النَّوَافِلِ وَ أَکْرِمْنِی فِیهِ بِإِحْضَارِ الْمَسَائِلِ‏ وَ قَرِّبْ فِیهِ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ مِنْ بَیْنِ الْوَسَائِلِ یَا مَنْ لاَ یَشْغَلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّین».

ای خدا در این روز بهره‌ام را از مستحبات زیاد کن و با آمادگی مسائل در حقم کرم فرما و وسیله‌ام را از بین وسایل به سوی حضرتت فراهم کن، ای خدایی که اصرار اصرارکنندگان او را سرگرم نمی‌کند.

* نوافل چیست؟

نوافل جمع نافله است و در معارف اسلامی ‌نوافل به دو معنا به کار برده می‌شود. در معنای اول به نمازهای مستحبی و در معنای دوم به مطلق مستحبات نوافل می‌گویند.

وقتی در فقه، از نوافل بحث می‌شود غالباً       نمازهای مستحبی اراده شده است.

بزرگان معتقدند که مقام قرب دوگونه است یکی مقام قرب فرائض و دیگری مقام قرب نوافل می‌باشد.

مقام قرب فرائض این است که انسان با انجام دادن واجبات به خداوند متعال نزدیک شود و مقام قرب نوافل یعنی این که انسان با انجام نوافل به خداوند نزدیک شود.

در بین علماء نیز این بحث مطرح می‌باشد که آیا مقام قرب فرائض بالاتر است یا مقام قرب نوافل؟

* مقام قرب فرائض

امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: هیچ عبادتی مانند اداء فرائض نیست. «لَا عِبَادَهَ کَأَدَاءِ الْفَرَائِضِ». (تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۷۶)، روایت قدسی مشهوری نیز وارد شده است که: «أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ أَجْعَلْکَ تَقُولُ لِشَیْ‏ءٍ کُنْ فَیَکُونُ»؛ تو اوامر مرا اطاعت کن تا تو را به مقامى برسانم که به هر چه گفتى موجود باش، موجود شود». (عده الداعی ونجاح الساعی (ص)۳۱۰). این نوع اطاعت، ظهور در اطاعت واجبات دارد.

*جریان مرحوم آیت‌الله کوهستانی

یکی از علاقه‌مندان مرحوم آیت الله کوهستانی، آقای سید خالق موسوی کِنِتی، چنین نقل کرده است: در سفری که مرحوم آقاجان کوهستانی به منطقه هزار جریب داشتند، در مسیر راه به روستای کِنِت رسیدند. شب را در منزل برادرم که او نیز از ارادتمندان آقاجان بود، به سر بردند. در همان شب معظم له نیاز به حمام پیدا کردند و از بنده پرسیدند: شما در محل حمام دارید؟ عرض کردم، حمام داریم ولی قابل استفاده نیست و آب حمام هم سرد است، چون زمستان و هوا بسیار سرد بود. گفتم، برای شما آب، گرم می کنیم. فرمود: نه ! مرا تا حمام همراهی کن. من ایشان را ملازمت کردم. آقا به من گفتند: شما در همین جا، منتظر باش تا برگردم ! مدتی صبر کردم، دیدم آقاجان دیر کردند. با خود گفتم شاید از سردی آب حمام است که آقا دیر کردند والا نباید این قدر طول می دادند، لذا نگران شده و آهسته داخل حمام رفتم، ولی با کمال تعجب، دیدم آقا، داخل خزینه است و از آب خزینه هم بخار بالا می زند ! دستم را داخل آب کردم، دیدم گرم است. متحیرانه بیرون آمدم؛ وقتی آقا، از حمام بیرون آمدند خطاب به من فرمودند: مگر نگفته بودم منتظر باش، چرا وارد حمام شدی؟ عرض کردم: شما خیلی طول دادید و من نگران شدم و الان هم در شگفتم که چگونه آب حمام گرم شده بود.مرحوم کوهستانی فرمود: « هر چه دیدی. راضی نیستم تا زنده ام برای کسی نقل کنی» ایشان به جایگاهی از عمل صالح و اطاعت الهی رسیده بودند که بر قوانین فیزیکی حاکم بر طبیعت اثر می‌گذاشتند. (برقله پارسایی،(ص)۲۵۷)

*نقش نماز اول وقت

مرحوم علّامه طباطبایی و آیت‌الله بهجت از مرحوم آقای قاضی (ره) نقل می‌کردند که ایشان می‌فرمود: اگرکسی نماز واجبش را، اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند. (داستان هایی ازنماز اول وقت- خلف زاده-ص۶۰).

در حدیث دیگری امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: «أَنْفَعُ الْمَالِ مَا قُضِیَ بِهِ الْفَرْضُ»، سودمندترین ثروت، آن چیزی است که واجب به وسیله آن اداء‌ شود. (تصنیف غرر الحکم و دررالکلم ص۳۶۷)

این موارد، از موارد قرب فرائض است که مهم‌تر از مقام قرب نوافل می‌باشد.

* مقام قرب نوافل

اما مقام قرب نوافل این است که انسان با انجام مستحبات (بعد از این که واجبات را انجام داد)، به خدا نزدیک می‌شود که در حدیث قدسی، حضرت حق می‌فرماید: «لَا یَزَالُ عَبْدِی یَتَقَرَّبُ إِلَیَّ بِالنَّوَافِلِ مُخْلِصاً لِی حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ کُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِی یَسْمَعُ بِه…» بنده من، پیوسته به وسیله نوافل به من نزدیک می‌شود تا جایی که من گوش او می‌شوم، که با آن گوش می‌شنود… (ارشادالقلوب الی‌الصواب ج۱، ص۹۱)

البته مقام قرب نوافل یک شرط سازنده دارد که در صورت انجام‌ندادن آن، فاجعه‌آفرین خواهد بود و آن شرط این است که انجام نوافل به فرائض و واجبات ضرر و آسیب وارد نکند.

حضرت علی (ع) فرمودند: «إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَ»؛ وقتی که مستحبات به واجبات ضرر برساند، مستحبات را رها کنید. (بحار ج۶۸، ص۲۱۸). مثلاً در ایام محرم افراد تا سحر سینه‌زنی و عزاداری می‌کنند، اما نماز صبح واجب خود را قضا می‌کنند و یا این که افراد به زیارت‌های مستحبی (مشهد، عتبات عالیات،‌عمره مفرده) می‌روند،‌ اما خمس واجب مال خود را پرداخت نمی‌کنند.

* ولایت فقیه، همین است

در کربلا خدمت حضرت امام خمینی «قدس سره» بودم که فردی به ایشان گفت: مکّه بوده ام و ایّام حجّ و طواف، جمعیّت زیاد بود به طوری که نزدیک بود شانه هایم بشکند، اگر همه مسلمان شوند و جمعیّت طواف کننده زیاد شود، چه باید کرد؟ معظم له فرمود: ما آن زمان طواف مستحب را، حرام خواهیم کرد. گفت: مگر می شود مستحب خدا را حرام کرد؟ امام فرمود: بله، معنای «ولایت فقیه» همین است، زمانی که طواف مستحبی ضرر بزند و مزاحمت برای واجب ایجاد کند، همین کار را باید کرد و وظیفه هم همین خواهد بود. ( خاطرات حجه الاسلام قرائتی-ص۱۳۸-۱۳۹)

مقام قرب نوافل، هنگامی‌ ارزشمند است که اولاً بعد از به جا آوردن واجب، انجام شود و ثانیاً به واجبات ضرر نرساند، متأسفانه الان در جامعه ما بعضی افراد، مستحبات را به خوبی انجام می‌دهند، ولی واجبات را اداء نمی‌کنند.

«وَ أَکْرِمْنِی فِیهِ بِإِحْضَارِ الْمَسَائِلِ»، خدایا مرا در این روز به آماده‌سازی درخواست‌ها، تکریم کن، یعنی دعاها و خواسته‌هایم را مستجاب کن. یکی از جلوه‌های اکرام، این است که درخواست‌های میهمان، فراهم شود.

«وَ قَرِّبْ فِیهِ وَسِیلَتِی إِلَیْکَ مِنْ بَیْنِ الْوَسَائِلِ»، خدایا در این روز وسیله‌ام را از بین وسائل به سوی خودت نزدیک کن.

راه‌های رسیدن به خداوند تبارک و تعالی فراوان است.

خداوند می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَهَ وَجَاهِدُواْ فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»، (سوره مائده، آیه ۳۵)؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید، تقوا پیشه کنید و برای رسیدن به خدا وسیله بجویید.

وسائل رسیدن به خدا شامل: «ایمان، تقوا، توبه، عبادت، ‌احسان به بندگان خدا، ‌توسل به اهل بیت (ع)، دلِ‌شکسته، دعا و مبارزه با هوای نفس» می‌باشد.

*نتیجه احترام به سادات

آقای بهلول می‌گفت: زمانی در مشهد، به منزل یکی از آشنایان که سیّد بود رفتم، اتفاقاً شب بارانی بود و خانم خانه هم زایمان کرده بود و چند تا بچه هم داشت، شوهرش هم در منزل نبود، متوجه شدم که حالش مساعد نیست به او گفتم: شما بخوابید من از بچه ها نگهداری می کنم. او که خوابید نصف شب دیدم بچه ها خیلی گریه می کنند، فهمیدم که خودشان را کثیف کرده اند، آمدم داخل حیاط که کهنه ها را بیاورم و آنها را پاک کنم و قنداق نمایم؛ امّا متأسفانه باران آمده بود و تمام آنها را خیس کرده بود. به داخل اتاق برگشتم و عبای خود را چهار تکّه کردم و به وسیله آن، بچه‌ها را تمیز کردم و آنها را قنداق نمودم، اذان صبح که به طرف حرم حضرت رضا علیه السلام حرکت کردم در بین راه چند سگ به من حمله کردند، مشغول دفع سگها بودم که سیّدی آمد و سگها را رد کرد و به من گفت: کسی که تا صبح از بچه های ما مراقبت کرده، ما قادر نیستیم چهار تا سگ را از او دفع کنیم! بعد هم غیب شد. (اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم- موسوی مطلق- ص۱۰۲)

*فقط یک گام

یکی از بزرگان گفته بود، برای رسین به محبوب،‌ دو گام باید برداشت. یگ گام بر خویش و گام دیگر را بر پیش گذار.

عارفی در جواب او گفت: گوینده خطا گفته است و راه خدا نزدیک‌تر است و آن این که: ما با خدا یک گام بیشتر نداریم و آن گام این است که فقط یک گام بر خویش نهیم.

اگر گام را روی هوا و هوس و نفس اماره خود گذاشتیم، با همین گام، به خداوند رسیده‌ایم. همان کاری که پوریای ولی کرد؛ همه قهرمانان با زمین‌زدن، مشهور اهل زمین شدند، ولی، پوریای ولی، با زمین خوردن، مشهور اهل زمین وآسمان شد.

البته دور یا نزدیک‌بودن بین انسان و خدا، به واسطه رتبه وحالات خود انسان است و الّا نسبت خداوند متعال، به همه مخلوقات «قرب» است. «وَ هُوَ مَعَکُمْ»، خداوند با شما است (حدید-۴) و یا می‌فرماید: «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید»؛ و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم. (سوره ق، آیه ۱۶).

شرایط نفسانی انسان به گونه‌ای است که انسان، گاهی به خداوند نزدیک و گاهی از حیث رتبه، از خدا دور است.

روزه‌دار در این روز از خدا می‌خواهد که نزدیک‌ترین راه را برای رسیدن  به او جلوی انسان قرار دهد.

«یَا مَنْ لاَ یَشْغَلُهُ إِلْحَاحُ الْمُلِحِّین»؛ ای کسی که اصرار اصرارکنندگان در دعا، او را مشغول نمی‌سازد. مشغول‌شدن به چیزی و غافل‌شدن از چیز دیگر، از شأن موجودات محدود، مثل انسان است.

خداوند در «سوره فتح آیه ۱۱» می‌فرماید: «شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا»؛ حفظ اموال و خانواده‌های ما، ما را به خود مشغول داشت.

طبق این آیه شریفه، انسان‌ها به خاطر ضعف و نقص در وجودشان، وقتی به چیزی مشغول می‌شوند از چیزهای دیگر باز می‌مانند، ولی خداوند تعالی منزه از عیب و نقص است و هیچ چیز نمی‌تواند او را مشغول سازد.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۹ ق.ظ

*دعای روز بیست و هفتم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی فِیهِ فَضْلَ لَیْلَهِ الْقَدْرِ وَ صَیِّرْ أُمُورِی فِیهِ مِنَ الْعُسْرِ إِلَى الْیُسْرِ وَ اقْبَلْ مَعَاذِیرِی وَ حُطَّ عَنِّیَ الذَّنْبَ وَ الْوِزْرَ یَا رَءُوفاً بِعِبَادِهِ الصَّالِحِین.

اى خدا در این روز فضیلت لیله القدر را نصیب من گردان و تمام‏امور و کارهاى مشکل مرا آسان گردان و عذرهایم را بپذیر و وزر و گناهم را محو و نابود ساز، اى رئوف و مهربان در حق صالحان.

شب قدر در حقیقت، زمانی برای راز و نیاز با خداست و از زمان‌های پرفضیلتی است که اگر کسی آن لحظات را درک کند،‌ اجر و پاداش بسیاری از خدا دریافت خواهد نمود، شب قدر شب مبارکی است که فرشتگان و روح بر زمین نازل می‌شوند.

یکی از ویژگی‌های شب قدر «پنهان» بودن آن است تا بهانه‌ای باشد به این که مردم شب‌های بسیاری را با خدای خود خلوت کنند. بسیاری از علما، در طول یک سال، به شب‌زنده‌د‌اری می‌پرداختند تا فضیلت شب قدر را درک کنند.

در منابع دینی ما علاوه بر شب‌های نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم، شب‌های فرد دهه سوم ماه مبارک رمضان به عنوان شب‌های قدر معرفی شده‌ است که شب بیست و هفتم و بیست و نهم از جمله آن می‌باشد.

* پاسخ به یک پرسش

در ابتدای بحث، این سؤال پیش می‌آید که چرا درخواست درک فضیلت شب قدر روز بعد انجام می‌گیرد؛ یعنی وقتی این دعا را هنگام روز می‌خوانیم که شب قدر (شب بیست و هفتم) را پشت سر گذاشته‌ایم، پس چرا از خداوند درخواست می‌کنیم که فضیلت شب قدر را روزی ما گرداند! این مساله، مثل این است که، در روز جمعه از خداوند بخواهیم فضیلت شب  جمعه‌ای که گذشت را به ما عنایت کن! در پاسخ باید گفت که در روایات آمده است که روز بعد از شب قدر یا روز هر شب مقدسی، مانند آن شب مقدس، مقدس است؛ یعنی روز بیست و سوم ماه رمضان، مانند شب بیست و سوم ماه رمضان است یا روز بیست و هفتم ماه رمضان، مثل شب بیست و هفتم می‌باشد.

نکته لطیف اینجاست مثلا دیشب که شب قدر بوده است روز قدر ما به شمار می‌رود و شب قدر نیمکره دیگر زمین می‌باشد.

اهمیت سوره قدر

سوره قدر به تنهایی دارای جایگاه بسیار بلندی است و در متون روایی به قرائت آن در تمام زمان‌های به ویژه ماه مبارک رمضان تأکید بسیاری شده است، ولی ویژگی خاص آن این می‌باشد که شیعیان می‌توانند با استدلال به سوره قدر، تمام مذاهب اسلامی را پیرو مذهب شیعه کنند.

وَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ یَا مَعْشَرَ الشِّیعَهِ خَاصِمُوا بِسُورَهِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ   تَفْلُجُوا فَوَ اللَّهِ إِنَّهَا لَحُجَّهُ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَلَى الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِنَّهَا لَسَیِّدَهُ دِینِکُمْ وَ إِنَّهَا لَغَایَهُ عِلْمِنَا یَا مَعْشَرَ الشِّیعَهِ خَاصِمُوا بِ «حم  وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ  إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ» فَإِنَّهَا لِوُلَاهِ الْأَمْرِ خَاصَّهً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)

امام محمد تقى علیه السلام فرمود: اى گروه شیعه: با سوره «انا انزلناه» (با اهل سنت) مخاصمه و مباحثه کنید تا پیروز شوید، بخدا که آن سوره پس از پیغمبر، حجت خداى- تبارک و تعالى- است بر مردم و آن سوره سرور دین شماست (بزرگترین دلیل مذهب شماست) و نهایت دانش ماست (زیرا کاشف از شب قدر است و در آن شب مکنونات علمى براى ما هویدا مى‏گردد) اى گروه شیعه با آیات حم  وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ  إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرِینَ مخاصمه کنید، زیرا این آیات مخصوص والیان امر امامت ،بعد از پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله است. (کافی ج۱ ص۲۴۹)

بر اساس اسنادی که حتی در کتب اهل تسنن وجود دارد، آمده است که در شب قدر، فرشتگان نازل می‌شوند و قرآن نیز در سوره قدر می‌فرماید: تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ؛ فرشتگان و «روح» در آن شب به اذن پروردگارشان براى(تقدیر) هر کارى نازل مى‏شوند(قدر ۴)«تنزّل» فعل مضارع است و در فعل مضارع استمرار وجود دارد: «تنزل» یعنی هر سال در شب قدر فرشتگان نازل می‌شوند.

سیدبن طاووس فرموده بود: من شب قدر را می‌شناسم و فرشتگان را می‌بینم.

در زمان حیات پیامبر‌(ص) فرشتگان و روح اعظم بر پیامبر‌(ص) نازل می‌شدند به عقیده شیعه، نزول فرشتگان در زمان امیرالمومنین‌(ع) بر آن حضرت و در حیات ائمه‌(ع) دیگر بر آن بزرگواران نازل می‌شدند و اکنون نیز، فرشتگان و روح اعظم بر حضرت حجت‌ابن الحسن‌(عج) که حجت حق هستند، نازل می‌شوند.

حال از اهل تسنن و تمام مذاهب غیر شیعی می‌پرسیم آیه می‌فرماید: اکنون که فرشتگان و روح اعظم نازل می شوند، بر چه کسی نازل می‌شوند؟! آیا فرشتگان بدون هدف بر زمین نازل می‌شوند؟

عقیده شیعیان در این مساله بسیار روشن و شفاف است که می‌گویند بر امام زمان‌(عج) نازل می‌شوند. شما (دیگر مذاهب) که عقیده به امام زمان‌(عج) ندارید یا امام زمان‌(عج) را زنده نمی‌دانید! نزول فرشتگان را برای چه کسی می‌دانید؟!

نزول این فرشتگان مثل فرشتگانِ باران نیست که به زمین می‌آیند و بر می‌گردند،‌ قرآن می‌فرماید برای«کل امر» نزول می‌کنند و باید نزد حجت خدا بیایند.

اگر این سوره به صورت صحیح، در دنیا تبیین شود تمام مذاهب غیر شیعی بدون تعصب را می‌توان شیعه کرد و یا به حقانیت شیعه آگاه ساخت.

فضائل شب قدر

از فضائل شب قدر نزول قرآن است.

خداوند در قرآن می‌فرماید: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَهِ الْقَدْرِ. ما آن (قرآن) رادر شب قدر نازل کردیم. (قدر ۱)

«مبارک بودن» از دیگر فضایل شب قدر می‌باشد.

خداوند در سوره دخان می‌فرماید: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَهٍ مُبارَکَهٍ . ماآن(قرآن)را درشب پربرکتی نازل کردیم. (آیه ۳)

از این دو آیه فهمیده می‌شود که لیلهالقدر، همان لیله مبارکه می‌باشد.

فضیلت دیگر شب قدر، «تقدیر و تدبیر» است که بهتر از هزار ماه است به عبارتی بیشتر از ۸۳ سال و ۴ماه می‌باشد که فراتر از یک عمر طبیعی بشر است.

درخواست آیت‌الله کوهستانی چه بود؟

در فراز دیگر این دعا می‌خوانیم: وَ صَیِّرْ أُمُورِی فِیهِ مِنَ الْعُسْرِ إِلَى الْیُسْرِ؛ تمام امور و کارهای مشکل مرا آسان گردان.

حضرت آیت‌الله گلپایگانی به آیت الله کوهستانی فرمود: ما به دعای شما نیاز داریم ما را دعا کنید. آیت‌الله کوهستانی نیز فرمود: من شما را دعا می کنم، اما من هم از شما تقاضایی دارم و آن این است که دعا کنید و از خدا بخواهید هر چه سختی و فشار قرار است متوجه من شود در همین دنیا بر من وارد گردد و از سختی قیامت و فشار آخرت مرا نجات دهد. (برقله پارسایی ص-۳۳۶)

معنای دقیق لیلهالقدر در کلام امام صادق (ع)

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْرِ اللَّیْلَهُ فَاطِمَهُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَهَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتْ فَاطِمَهَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَ؛ امام صادق علیه السّلام فرمود: معنى کلمه لیله، که در آیه اول سوره مبارکه قدراست، فاطمه و معنى کلمه قدر ،خدا است، پس کسى که فاطمه را آن طور که باید و شاید بشناسد لیله القدر را درک نموده است، فاطمه بدین جهت فاطمه،نامیده شده است که خلق نتوانستند اورا بشناسند. (بحار ج ۴۳ – ص۶۵)

از جمله مباحثی که در مورد «لیلهالقدر» در روایات مطرح‌شده است، این است که شب قدر به حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (س) تفسیر شده است.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۳، ۰۸:۵۳ ق.ظ

*دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ اجْعَلْ سَعْیِی فِیهِ مَشْکُوراً وَ ذَنْبِی فِیهِ مَغْفُوراً وَ عَمَلِی فِیهِ مَقْبُولاً وَ عَیْبِی فِیهِ مَسْتُوراً یَا أَسْمَعَ السَّامِعِین»

اى خدا در این روز سعی مرا (در راه طاعتت) بپذیر و گناهانم را در این روز ببخش و عمل مرا مقبول و عیبم را مستور گردان اى بهترین شنواى دعاى خلق.

یکی از لغاتی که خداوند برای فعل انسان بکاربرده است «سعی» می‌باشد.

« وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى. براى انسان بهره‏اى جز سعى و کوشش او نیست» (نجم -۳۹)

مهمترین تفاوت بین «سعی» و «عمل» این است که سعی، هدفمند می‌باشد و با رنج و زحمت همراه است.

* مفهوم شکر

شکر کلمه‌ای است که در منابع دینی و روایات اسلامی بسیار به کار برده شده است و به معنای سپاگذاری در برابر نعمت و خیری است که از دیگری به انسان برسد. شکر تنها به معنای سپاسگذاری لفظی نیست، بلکه باید شکر را در مقام عمل به جا آوریم به این معنا که از نعمت‌های الهی در مسیری استفاده کنیم که رضایت خدا در آن باشد.

خداوند هم شاکر و هم شکور می‌باشد، شاکر اسم فاعل و شکور صفت مشبهه است.

خداوند در قرآن می‌فرماید: « فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلیمٌ» خداوند(در برابر عمل او) شکرگزار، و(از افعال وى) آگاه است.

* شکرگزاری در برابر نعمت

عَنِ الرِّضَا ع قَالَ مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَمْ یَشْکُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل.

حضرت رضا (ع)می فرماید: کسى که از احسان مردم تشکر نکند، شکر خدا را بجا نیاورده است. (بحار الأنوار ج‏۶۸، ص: ۴۴)

از این حدیث شریف معلوم می‌شود که، شکر در برابر نعمت، تحقق می‌یابد؛ در حالی که هیچ کس به خداوند نعمت نمی‌دهد. چون که خداوند «منعم علی‌الاطلاق» است پس شاکر بودن خداوند به چه معناست؟

* مفهوم شاکربودن خدا

شاکر بودن خداوند به این معناست که خداوند، حق اعمال مردم را بجا می‌آورد؛ یعنی هرکس عمل خیری انجام داد، عمل خیر از دست او نمی‌رود و خداوند از انجام دهنده عمل خیر قدردانی می‌کند.

خدا شاکر است؛ یعنی قدردان اعمال انسان‌هاست.

بنابراین شکر بندگان، شکر در برابر نعمت است و شکر ذات اقدس حق، شکر در برابر اعمال بندگان می‌باشد.

در آیه ۲۳ سوره شورا، کلمه «شکور» دلالت بر ثبات و تاکید می‌کند: که می‌فرماید « وَ مَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فیها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ» و هر کس کار نیکى انجام دهد، بر نیکى‏اش مى‏افزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است؛ یعنی قطعا خداوند، پیوسته بخشنده و پیوسته شکرگزار است.

این‌طور نیست که انسان عمل خیری انجام دهد و خداوند قدردانی نکند.

در آیه‌ دیگر می‌فرماید: « إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً» این پاداش شماست، و سعى و تلاش شما مورد قدردانى است.(انسان ۲۲)

شکر بندگان هم لفظی و هم عملی است، شکر عملی آن است که نعمت‌های خداوند در مسیری که خالق خواسته است به کار برده شود.

پس معنای« اللَّهُمَّ اجْعَلْ سَعْیِی فِیهِ مَشْکُورا » این است که خدایا تلاش مرا در این روز، قدردانی کن. به عبارتی دیگر عمل انسان، باید دارای ارزش صحیح و با اصالت باشد، تا مورد قدردانی خداوند قرار گیرد و مصداق آن آیه از قرآن نباشد که می فرماید: « وَ قَدِمْنا إِلى‏ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً» و ما به سراغ اعمالى که انجام داده‏اند مى‏رویم، و همه را همچون ذرّات غبار پراکنده در هوا قرار مى‏دهیم.

در برخی روایت‌ها حضرات معصومین فرموده‌اند: که بعضی از روزه‌داران جز عطش و گرسنگی بهره‌ای از روزه نمی‌برند.

آیت‌الله بهجت‌(ره) گفتند: «ما در این دنیا آمدیم که قیمت پیدا کنیم و برویم نه به هر قیمتی زندگی کنیم».

* فراز دیگر دعا

«و ذنبی فیه مغفورا» خدایا گناهان مرا در این روز ببخش. (راه‌های بخشش گناه در مباحث گذشته بیان شد)

«و عملی فیه مقبولا» عمل مرا در این روز مورد قبول قرار بده.

در معارف اسلامی، صحّت عمل و قبول عمل با هم فرق دارد.

* تفاوت صحت و قبولی عمل

صحّت آن است که شرایط فقهی را داشته باشد، ولی قبولی عمل فراتر از صحّت فقهی می‌باشد.

خداوند می‌فرماید: « َ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» خدا، تنها از پرهیزگاران مى‏پذیرد.(مائده ۲۷) شرط قبول اعمال، این است که انسان تقوا داشته باشد اگر کسی روزه بگیرد و مفطرات روزه را ترک کند ولی محرمات را رها نکند، روزه‌اش صحیح است، ولی مورد قبول نیست در روایت نقل شده است که اگر خداوند دو رکعت نماز کسی را قبول کند او را به جهنم نمی‌برد.

از بعضی از آیات و روایات معلوم می‌شود که شرایط قبول،  فراتر از شرایط صحّت می‌باشد.

* درخواست پوشش عیوب از خدا

«و عیبی فیه مستورا» خدایا عیب مرا پوشیده  نگه دارد. خدایا پیش خلق مرا رسوا مکن.

یکی از اسامی روز قیامت «یوم تبلی‌السرائر» است که در آن روز، حقایق و باطن انسان آشکار می‌شود و گناهان او بر همگان معلوم می‌گردد. در این فراز از دعا از خدا می‌خواهیم که عیوب ما را بپوشاند و آبروی ما را حفظ کند.

اگر ما می‌خواهیم که خدا آبروی ما را حفظ نماید باید تلاش کنیم تا آبروی دیگران را نیز حفظ کنیم.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۴۹ ق.ظ

*دعای روز بیست و پنجم ماه مبارک رمضان

«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مُحِبّاً لِأَوْلِیَائِکَ وَ مُعَادِیاً لِأَعْدَائِکَ مُسْتَنّاً بِسُنَّهِ خَاتَمِ أَنْبِیَائِکَ یَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِیِّین.» خدایا مرا در این روز دوستدار اولیای خود و دشمن دشمنانت قرار بده و پیرو راه و روش خاتم پیامبرانت قرار ده، ای نگهدار دل‌های پیامبران.

دو جمله ابتدایی این دعا، تبییین و تفسیر دو اصل تولّی و تبرّی است.

در معارف اسلامی شیعیان برای شیعه بودن، چهار اصل دارند و بحران‌های شیعه در طول تاریخ ناشی از توجه نکردن به این چهار اصل می‌باشد.

* مؤلفه‌ها و شاخصه‌های تشیع

«اصل معرفت»، «اصل محبت»، «اصل برائت» و «اصل متابعت» از شاخصه‌های تشیع می‌باشد.

اصل معرفت؛ یعنی کسی شیعه است که اهل بیت (ع) را با شئونی که دارند، بشناسد، همچنین مقام امام، نقش امام در هستی و نقش امام در تشریع را بشناسد.

حضرت علی (ع) فرمود: مَنْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَى مَعْرِفَهِ حَقِّ رَبِّهِ وَ رَسُولِهِ وَ حَقِّ أَهْلِ بَیْتِهِ مَاتَ شَهِیداً؛ هر کس بر رختخواب خود بمیرد درحالی که بر حقّ پروردگار خود و رسول او و حقّ اهل بیتش، شناخت داشته باشد، شهید مرده است. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۱۵

یکی از شئون امیرالمؤمنین (ع)، ولایت و خلافت بلافصل حضرت پیامبر اکرم (ص) است.

اگر کسی حضرت علی (ع) را در تمام ابعاد بشناسد، ولی این شأن ولایت بلافصل بعد از پیامبر را، برای حضرت، قائل نباشد، شیعه نیست. چون شأن معرفت در آن شخص ناقص می‌باشد.

بعضی از اهل تسنن مقام حضرت را می‌شناسند، ولی خلافت بلافصل را برای آن حضرت  نمی‌ پذیرند. دکتر عبدالفتاح عبدالمقصود می‌گوید: آیا می‌دانید چرا حضرت علی (ع) در خانه خدا به دنیا آمد. برای این که همه مسلمانانی که رو به قبله نماز می خوانند، علی را نیز به یاد بیاورند، این شخص معرفت نسبی به حضرت علی (ع) دارد، ولی شیعه نیست، چون حضرت را خلیفه چهارم می‌داند.

* معرفت آیت‌الله کوهستانی نسبت به امام رضا (ع)

آقای حاج علی اصغر کریمی در ضمن بیان خاطرات سفر مشهد و توجه حضرت رضا علیه‌السلام به آیت‌الله کوهستانی می گوید: پس از آن که دو هفته در مشهد ماندیم من به آقا، عرض کردم اکنون وقت آن است که با حضرت وداع کنیم و به مازندران بازگردیم،آقا، در جواب گفتند: باید از امام رضا علیه السلام اجازه بگیریم باید دید آیا حضرت اجازه می دهند یا نه؟ همین طوری که نمی شود از محضر آن حضرت خداحافظی کنیم! من به آقا عرض کردم: اجازه گرفتن لازم نیست، ما خودمان آمدیم زیارت کردیم و اکنون می خواهیم بازگردیم. آقا فرمود: اگر شما منزل کسی به عنوان مهمانی رفتی و می خواهی آن جا را ترک کنی اجازه نمی گیری؟ گفتم: چرا از صاحب خانه اجازه می گیرم. آقا گفت: ما هم مهمان علی بن موسی الرضا علیه السلام هستیم، باید از آن حضرت اجازه بگیریم اگراجازه دادند باز می گردیم. بالاخره از حرم به مسافرخانه برگشتیم و من مطمئن بودم که صبح روز بعد حرکت می کنیم. صبح فردا که همراه ایشان به حرم رفتیم به آقا عرض کردم: حضرت رضاعلیه السلام اجازه داد؟ فرمود:اجازه نداد. من با توجه به معرفت و درک ضعیف خود، ناراحت شدم و گفتم: آقا، من عجله دارم باید هر چه زودتر برگردم، ولی دیگر، آقا چیزی نفرمود. پس از زیارت که برای صرف صبحانه به منزل بازگشتیم ساعت هشت صبح بود که رادیو اعلام کرد هم اکنون خراسان قرنطینه است وهیچ یک از مسافرین حق خروج از مشهد را ندارند و برای زدن واکسن تا یک هفته باید توقف کنند. بدین ترتیب معلوم شد که امام رضا علیه السلام برای چه اجازه نداده بود. (برقله پارسایی- ص ۱۹۹-۲۰۰)

* اصل دوم،‌ محبت

اگر کسی حضرات ائمه (ع) را بشناسد، ولی به آن‌ها محبت نداشته باشد، او هم شیعه نیست.

در قندهار شخصی از نیکان، به «محب علی» مشهور بود و محبت حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام تمام دل او را احاطه کرده و بدرجه عشق به آن بزرگوار رسیده بود بطوریکه هرگاه به او می گفتند محب علی « بیدار علی باش» از حال طبیعی خارج می‌شد و بی اختیار اشکش جاری می گردید و چون از دنیا رفت در غسالخانه غسلش می دادند. رفقایش گریه می کردند، رفیقی در آن حال او را صدا زد و گفت محب علی « بیدار علی باش» ناگاه دست راستش بلند شد و آرام، آرام آن را بر سینه خود گذاشت. چون این موضوع فاش شد شیعیان قندهار دسته دسته برای تماشا آمدند و چون آن منظره را می دیدند همه از روی شوق گریان می شدند و تا آخر غسل دادن همینطور دستش روی سینه اش بود.

گر نام تو بر سرم بگویند                          فریاد برآید از روانم

(داستان‌های شگفت‌انگیز ص۱۸۸)

بسیاری از انسان‌ها نسبت به حضرت علی شناخت داشتند، ولی محبت نداشتند، بلکه دشمن حضرت بودند.

* تعریف از زبان دشمن

معاویه می‌گوید: «ما سنّ الفصاحه لقریش غیره». هیچ کس بنیان‌گذار فصاحت، برای قریش، غیر از علی نبود. یا در جای دیگر معاویه می‌گوید: مادر روزگار، چون علی را نزاییده است. همچنین عمروعاص قصیده بلندی درباره امیرالمؤمنین (ع) گفته است.

* اصل سوم تشیع، اصل برائت است

اگر انسان، محبت امیرالمؤمنین و سائر ائمه (ع) را داشته باشد، ولی از دشمنان آنان بیزاری نجوید، شیعه نیست.

تشیع، بدون بیزاری‌جستن از دشمنان خدا و اهل بیت (ع) معنا ندارد. ولایت در واقع دو بال دارد، یک بال آن اظهار دوستی و محبت است و بال دیگر آن بیزاری از دشمنان خدا و ولایت است و حتی بیزاری جستن از دشمنان مقدم بر ابراز محبت است.

خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَهً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفی‏ صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ.

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! محرم اسرارى از غیر خود، انتخاب نکنید! آنها از هر گونه شرّ و فسادى در باره شما، کوتاهى نمى‏کنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید. (نشانه‏هاى) دشمنى از دهان(و کلام)شان آشکار شده؛ و آنچه در دلهایشان پنهان مى‏دارند، از آن مهمتر است. ما آیات(و راه‏هاى پیشگیرى از شرّ آنها) را براى شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید. (آل عمران-۱۱۸)

همچنین در سوره نساء می فرماید: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنینَ أَ تُریدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَیْکُمْ سُلْطاناً مُبیناً؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! غیر از مؤمنان، کافران را ولّى و تکیه‏گاه خود قرار ندهید! آیا مى‏خواهید(با این عمل،) دلیل آشکارى بر ضدّ خود در پیشگاه خدا قرار دهید؟ (نساء-۱۴۴)

* اصل متابعت، چهارمین اصل می باشد

روایات زیادی نقل شده است که افرادی نزد ائمه (ع) می‌آمدند و عرض می‌کردند: ما از شیعیان شما هستیم. حضرات می‌فرمودند:‌ دروغ نگویید،‌ شما محب هستید، ولی متابع نیستید.  کسی که امام حسین (ع) را دوست داشته باشد و صبح تا شب عاشورا برای آن حضرت سینه بزند، ‌ولی نماز صبح او قضا شود یا نگاه به نامحرم کند، او شیعه نیست، محب است. شیعه کسی است که پا جای پای اهل بیت (ع) می‌گذارد.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۴ ب.ظ

*دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیهِ مَا یُرْضِیکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِمَّا یُؤْذِیکَ‏ وَ أَسْأَلُکَ التَّوْفِیقَ فِیهِ لِأَنْ أُطِیعَکَ وَ لاَ أَعْصِیَکَ یَا جَوَادَ السَّائِلِین.

خدایا در این روز، آن چیزی که تو را راضی می‌کند می‌خواهم و از چیزهایی که تو را آزار می‌دهد، به تو پناه می‌برم و توفیق اطاعت از تو و عصیان نکردن از تو را خواهان هستم ای بخشش‌کننده سؤال‌کنندگان.

در جمله سوم این دعا آمده است « وَ أَسْأَلُکَ التَّوْفِیقَ فِیهِ لِأَنْ أُطِیعَکَ وَ لاَ أَعْصِیَکَ»، این جمله شباهت زیادی به دعای امام زمان (عج) دارد که حضرت فرمودند: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَهِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَهِ».

توفیق یعنی چه؟

توفیق از مباحث دینی است که بسیار به آن توصیه شده است. در محاورات عرفی نیز مردم به یکدیگر می‌گویند: «خدا به شما توفیق دهد».

توفیق یعنی فراهم‌شدن اسباب

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: التَّوْفِیقُ عِنَایَهُ الرَّحْمَنِ. توفیق عنایت خداوند رحمن است. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،

تفاوت جد و جهد با توفیق

انسان باید کوشش کند که اسباب عادی یک کار را فراهم کند، که به آن جد و جهد و تلاش گویند و خداوند نیز اسباب معنوی را فراهم می‌کند که به آن توفیق می‌گویند.

توصیه آیت الله العظمی مرعشی (ره)

آیت‌الله سید محمود مرعشی می‌گوید: آیت الله‌العظمی مرعشی نجفی (ره) به خویشاوندان و نزدیکان و بویژه فرزندان خود سفارش می کرد که در منزل هیچ وقت قرآن را دور از دسترس قرار ندهند، بلکه در جایی بگذارند تا همیشه دیده شود و می فرمود: «یادتان نرود که هرگاه چشمتان به آن می افتد، چند آیه ای از آن تلاوت کنید و کوشش نمایید تا آیاتی را از آن حفظ کنید» و توصیه می‌کردند که حتماً با وضو و طهارت قرآن را تلاوت کنید. اگر می خواهید توفیق از شما سلب نشود هر روز یک جزء یا هر مقدار که می توانید، قرآن بخوانید؛ زیرا قرآن به شما آرامش خاطر و امنیت می بخشد. (بشارت ج۳ ص ۲۷)

در روایات، توفیق بدون تلاش و کوشش وجود ندارد، به این معنا که خداوند توفیق دهد و ما کوشش نداشته باشیم.

تلاش و کوشش انسان، بدون توفیق نیز معنا ندارد و به سامان نمی‌رسد.

امام رضا علیه السلام فرمودند: وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ التَّوْفِیقَ وَ لَمْ یَجْتَهِدْ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ؛ هر کس از خدا توفیق بخواهد و کوشش ننماید خود را مسخره کرده است. بحار الأنوارج‏۷۵، ص: ۳۵۶

توفیق درتفسیر قرآن

آیت الله جوادی آملی می‌گویند: مرحوم علامه طباطبایی هر جا سخن از بحث تفسیر می شد، مرتب آیه را می خواند و تفسیرش را بیان می نمود. اگر گوشه ای از قرآن در شخصی ظهور پیدا کرد و آن شخص هم امین وحی خدا و در محضر قرآن بود، مشمول وعده خداوند می شود. ایشان تلاش می کردند که با ابزار عقل، در محضر قرآن و سنت باشد، مواظب بود که هر غذایی را نخورد، هر کتابی را مطالعه نکند، هر درسی را نگوید و هر حرفی را گوش ندهد. (نشریه بشارت – موسسه امام رضا(ع) ش ۸ ص ۳۰-۳۱

اگر می‌خواهیم ببینیم که خدا از ما راضی است باید به قلب خودمان مراجعه بکنیم، اگر دیدیم که ما از خدا راضی هستیم، پس متوجه خواهیم شد که خدا نیز از ما راضی است.

امام جواد (ع) در روایتی می‌فرمایند که مؤمن باید سه خصلت داشته باشد، که نخستین آن توفیق از سوی خدا است، یعنی آدمی که در کردار و اعمال و… توفیق الهی نداشته باشد، به درد نمی‌خورد و دومین و سومین خصلت نیز داشتن واعظ درونی و پذیرفتن نصیحت دیگران است.

به واسطه توفیق الهی، مسیرهای سعادت در دنیا و آخرت برای انسان هموار می‌گردد،‌ پرهیز از گناهان سبب می‌شود که توفیقات الهی متوجه انسان شود.

مرحوم محدث قمی در کتاب کنی والالقاب نقل می‌کند که سبب توفیق‌یافتن «بشر حافی» برای توبه این بود که وی روزی در راه قطعه کاغذی یافت که در آن بسم‌الله الرحمن الرحیم نوشته شده بود و ناخواه پایمال می‌شود،‌ بشر برای احترام به اسم خدا آن را برداشت و پاکیزه کرد و در جای مناسبی قرار داد و این امر سبب هدایت و توبه او شد.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۴ ق.ظ

*دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ اغْسِلْنِی فِیهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الْعُیُوبِ‏ وَ امْتَحِنْ قَلْبِی فِیهِ بِتَقْوَى الْقُلُوبِ یَا مُقِیلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِین.

اى خدا در این روز مرا از گناهان، پاکیزه گردان و از هر عیب و نقص پاک ساز و دلم را هنگام آزمایش، رتبه دلهاى اهل تقوى ببخش. اى پذیرنده عذر لغزشهاى گناهکاران.

طهارت از گناه

شستن گناه در این دعا، استعاره است در حقیقت شستن گناهان، به شستن تن و اشیاء تشبیه شده است.

گناهان چگونه شسته می‌شوند؟

* نخستین مصداق شستن گناه

اولین مصداق شستن گناه، توبه می‌باشد. که امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ. توبه‏کننده‏ از گناه، مانند کسى است که گناه ندارد. (ارشاد القلوب الی الصواب ج۱ص ۱۸۰)

* توبه واقعی

مرحوم حاج شیخ جواد انصاری همدانی قدس سره می‌گفت:« آیت الله آخوند ملّا حسینقلی همدانی قدس سره به یکی از شیوخ و بزرگان متکبر عرب دستور توبه داده بود و در مقدمه توبه موظّف بود که هر چه حقّ النّاس بر ذمّه دارد ادا کند. آن مرد نیز به فرموده استادش عمل کرد و پس از ادای همه حقوق مردم به خاطرش رسید که روزی در حال خشم، با شمشیرش دست یکی از ملازمان و غلامانش خود را از بدنش جدا نموده است از دوستانش تقاضا کرد که آن شخص را به نزد او بیاورند، وقتی حاضر شد، جریان کار و تصمیم خود را به او گفت و اظهار ندامت نمود و دستور داد مبلغ زیادی پول حاضر کردند و گفت بابت دیه دست، هر مبلغ که می خواهی از این پول بردار. آن مرد راضی به گرفتن دیه نشد و از قبول آن امتناع ورزید. شخص تائب دستور داد شمشیرش را حاضر کردند و به غلامش گفت: من آماده قصاصم، این تو و این شمشیر و این هم دست من؛ هر چه خواهی بکن. غلام اندکی فکر کرد و سپس گفت: تو ستمی بر من کرده ای و بدون جهت مرا از نعمت دست محروم ساختی، اکنون گیرم که من دست تو را به قصاص بریدم، چه نتیجه‌ای به حال من خواهد داشت؛ من که دیگر صاحب دست نخواهم شد. پس چه بهتر که محاکمه من و تو همچنان برای روز قیامت بماند و دادخواهی در پیشگاه عدل الهی انجام گیرد. شخص تائب که این سخن را شنید، امیدش از هر طرف قطع شد و آتش به جانش افتاد و آن چنان بیچاره شد که با تمامی غروری که داشت و مخصوص شیوخ عرب است، شروع به گریه کرد. وقتی صدای گریه اش بلند شد، رحمت الهی شامل حال او شد و خدای مقلّب القلوب، دل صاحب حق را نرم کرد و به حال او رقّت نمود و گفت بدون دیه و قصاص تو را عفو نمودم. (حکایت عرفانی– محمودحقیقی ص۲۸-۲۹)

* پول امام حسین (ع) زنی را هدایت کرد

شبی آقا سیّد مهدی قوام (ره) به منبر می رود. بر حسب مرسوم، هدیه ای در پاکت می گذارند و به ایشان می دهند و سیّد آن را در جیب خودش می گذارد. بیرون می آید می بیند که در آن ساعت شب، خانمی آرایش کرده است و خیلی آراسته ،چپ و راست می رود. به یک نفر که همراه او بود می گوید برو به آن خانم بگو که این موقع شب اینجا چه کار می کنی. گفت: آقا! این در شأن شما نیست، این معلوم است که چه کار دارد. سیّد گفت: تو اصلاً چه کار داری، وقتی که من می گویم، برو بگو. او می رود و می گوید آقا با تو کار دارد. خانم هم تعجّب می کند می گوید آن سیّد روحانی با من چه کار دارد!  وقتی زن نزدسید آمد، سیّد به او گفت: این موقع شب در اینجا چه کار می کنی؟ گفت: احتیاج دارم. سیّد دستش را داخل جیب خودبرد و گفت: این پاکت را به من دادند، نمی دانم چقدر است. ده شب منبر رفته بودم، پول امام حسین (ع) است. تو این مبلغ را بگیر تا این را داری از این کارها نکن، هر وقت تمام شد از این کارها بکن. سیّد مطمئن بود که این پول کار خودش را می کند. پول را به خانم داد .مدّتهای مدیدی ازاین ماجرا گذشت و آقا سیدمهدی به کربلا رفت، دید خانمی محجّبه با یک آقایی در آن طرف خیابان است، آقا نزد آقا سید مهدی آمد و گفت : حاج آقا! من شوهر این خانم هستم. خانم می خواست بیاید عبای شما را ببوسد و از شما تشکّر کند، خجالت می کشد، اجازه می دهید که خانم من بیاید. گفت: بگو بیاید. خانم باحجاب آمد و گفت: آقا! من همان زن هستم که آن پاکت را به من دادی. آقا! من زیر و رو شدم و الان هم ساکن کربلا هستم و این هم شوهرم است. (به نقل ازحجت الاسلام والمسلمین فاطمی نیا)

* کفارات و دیات

برای بعضی از گناهان کفاره و برای بعضی دیگر دیه قرار داده شده است که گناه را جبران کند. آنهایی که علاقه‌مند هستند به کتب فقهی و اخلاقی مراجعه کنند، حالات و صفات انسان، سومین عامل شستن گناه می‌باشد که این مورد، دارای انواعی می‌باشد.

*سخاوتمندی

یکی از اخلاق پسندیده که موجب می‌شود خداوند از انسان راضی شود، سخاوتمندی و بخشش به دیگران است.

امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: السَّخَاءُ یُمَحِّصُ الذُّنُوبَ وَ یَجْلِبُ مَحَبَّهَ الْقُلُوب.

سخاوت، گناهان را کم می‌کند و دلهاى مردم را به صاحب خود دوست می‌گرداند. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۳۷۸

* دوم دستگیری از برادران ایمانی

امام کاظم (ع) به علی بن یقطین فرمودند: یَا عَلِیُّ کَفَّارَهُ أَعْمَالِکُمُ الْإِحْسَانُ إِلَى إِخْوَانِکُمْ اضْمَنْ لِی وَاحِدَهً وَ أَضْمَنَ لَکَ ثَلَاثاً اضْمَنْ لِی أَنْ لَا تَلْقَى أَحَداً مِنْ أَوْلِیَائِنَا إِلَّا قَضَیْتَ حَاجَتَهُ وَ أَکْرَمْتَهُ وَ أَضْمَنَ لَکَ أَنْ لَا یُظِلَّکَ سَقْفُ سِجْنٍ أَبَداً وَ لَا یَنَالَکَ حَدُّ سَیْفٍ أَبَداً وَ لَا یَدْخُلَ الْفَقْرُ بَیْتَکَ أَبَداً.یا على! کفاره خدمت تو در دربار سلطان، همان نیکى به برادران دینى است. تو یک چیز را براى من ضمانت کن، من سه چیز را براى تو ضامن می‌شوم. ضمانت کن که هر یک از دوستان ما را دیدى احترام کنى و حاجتش را برآورى، من ضامن می‌شوم که هرگز سقف زندان بر سرت سایه نیافکند و تیزى شمشیر، پیکرت را فرا نگیرد و فقر و تنگدستى، بخانه تو راه نیابد. ۱۳۶ بحار الأنوار ، ج‏۴۸، ص

* «غم مرگ‌ داشتن»

«غم مرگ» داشتن گناهان را می‌زداید. در روایت آمده است که «دَخَلَ مُوسَى بْن جَعْفَرٍ- عَلَیْهِ السَّلَامُ عَلَى رَجُلٍ قَدْ غَرِقَ فِی سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ هُوَ لَا یُجِیبُ دَاعِیاً، فَقَالُوا لَهُ: یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ، وَدَدْنَا لَوْ عَرَفْنَا کَیْفَ حَالُ صَاحِبِنَا، وَ کَیْفَ الْمَوْتُ؟ فَقَالَ: «إِنَّ الْمَوْتَ هُوَ الْمِصْفَاهُ: یُصَفِّی الْمُؤْمِنِینَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ، فَیَکُونُ آخِرُ أَلَمٍ یُصِیبُهُمْ کَفَّارَهَ آخِرِ وِزْرٍ عَلَیْهِمْ.»

حضرت امام موسى بن جعفر علیه السّلام بر بالین مردى که در سکرات مرگ بود، وارد شد؛ در حالی که محتضر، قادر نبود، جواب کسی که صدایش می کرد، را بدهد. پس حاضرین عرض کردند: یابن رسول الله، دوست داریم حال رفیق خود و کیفیت مردن او را، بدانیم. حضرت فرمود: «مرگ» آلت صاف نمودن است: مؤمنان را از گناهان خالص می‌کند و آخرین الم و رنجی است که به مومنان می‌رسد و کفاره آخرین و بال و گناه که بر آنها بود، می‌باشد. اعتقادات الإمامیه و تصحیح الاعتقاد، ج‏۱، ص: ۵۴

* بیماری مؤمن

عَنِ الرِّضَا ع قَالَ الْمَرَضُ لِلْمُؤْمِنِ تَطْهِیرٌ وَ رَحْمَهٌ وَ لِلْکَافِرِ تَعْذِیبٌ وَ لَعْنَهٌ وَ إِنَّ الْمَرَضَ لَا یَزَالُ بِالْمُؤْمِنِ حَتَّى مَا یَکُونَ عَلَیْهِ ذَنْب. امام رضا (ع)فرمود: بیمارى براىمومن پاکیزگى و رحمت  و براى کافر عذاب و لعنت می آورد. و بیمارى براى مؤمن چندان ادامه پیدا می‌کند تا گناهانش همه بریزد. مکارم الأخلاق، ص: ۳۵۸

* آبلیموی تقلبی!

عالم بزرگوار شیخ عبدالحسین خوانساری حکایت کرده است: در کربلا، عطار ثروتمندی می زیست و در میان مردم معروف و مشهور بود. زمانی به بیماری سختی مبتلا شد و همه اجناس دکان و اثاثیه اش را جهت معالجه فروخت ، اما بهبودی نیافت.روزی من به عیادتش رفتم. دیدم بسیار بدحال و پریشان است و به پسرش می گوید: فلان اسباب را به بازار ببر و بفروش و پولش را بیاور تا به مصرف خود برسانم، شاید بهبود یابم، یا بمیرم و راحت شوم! گفتم: معنای این حرف شما چیست؟ بیمار آهی کشید و پاسخ داد: فلانی! من در آغاز، سرمایه ناچیزی داشتم و علت پولدار شدنم این بود که چند سال پیش، مرضی در کربلا شایع شد که پزشکان معالجه آن را منحصر کردند به آبلیموی شیراز. از این رو، آبلیمو خیلی گران و کمیاب گشت. من مقداری آبلیمو داشتم، دوغ زیادی با آن مخلوط نمودم و آنها را به عنوان آبلیموی خالص به فروش می رساندم. کم کم آبلیمو منحصر به مغازه من شد. من هم با حیله و تزویر، آبلیموی تقلبی را به مردم می فروختم و از این راه ثروت فراوانی اندوختم. چندان که در میان تجار به میلیونر معروف گشتم. از چندی پیش به این مرض دچار شدم. هر چه داشتم، فروختم و خرج بیماری خود کردم. دیگر چیزی برایم نمانده، مگر همین متاع که امروز گفتم آن را نیز بفروشند، شاید بمیرم خلاص شوم و یا خوب شوم. (منتخب التواریخ-۸۱۳)

شخصی از حضرت امیرالمؤمنین (ع) سؤال کرد: آیا بیماری اجر دارد؟ حضرت فرمود: أجر، مالِ عمل است. بیماری عمل نیست و اجر ندارد، ولی همان گونه که باد خزان، برگ‌ریزان می‌کند،‌بیماری نیز گناهان انسان را می‌زداید.

* احسان به افراد مستحق

«خدمت‌کردن به نان‌خورها»، چهارمین مصداق از مصادیق شستن گناه است.

پیامبراکرم (ص)فرمودند: یَا عَلِیُّ، خِدْمَهُ الْعِیَالِ کَفَّارَهٌ لِلْکَبَائِر. خدمت کردن به نان‌خورها و عیال، کفاره گناهان کبیره است. (جامع الاخبار ص۱۰۳)

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | يكشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۶ ق.ظ

*دعای روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ فِیهِ بَرَکَاتِکَ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ وَ أَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ یَا مُجِیبَ دَعْوَهِ الْمُضْطَرِّین.

اى خدا در این روز به روى من درهاى فضل و کرمت را بگشا و بر من برکاتت را نازل فرما و بر موجبات رضا و خوشنودیت موفقم بدار و در وسط بهشت‏های خود مرا مسکن ده، اى پذیرنده دعاى مضطر پریشان.

* معنای فضل

فضل در قرآن و معارف اسلامی به چند معنا به کار رفته است.

یکی به معنای «برتری» و دیگری به معنای «بخشش» آمده است.

فضل به معنای بخشش،‌به بخششی گفته می‌شود که انجام آن بر بخشش‌کننده لازم و واجب نیست؛ از این رو اگر کسی نفقه فرزندان یا مزد زیردستان را پرداخت کند فضل نکرده و فقط به وظیفه خود عمل نموده و حق آنان را پرداخت نموده است.

اما «فضل» به معنای برتری در چند جای قرآن به کار رفته است. قرآن می‌فرماید: وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلى‏ بَعْضٍ فِی الرِّزقْ. خداوند بعضى از شما را بر بعضى دیگر از نظر روزى برترى داد. (نحل ۷۱)

در این آیه ملاک برتری، برتری مادی است.

در آیات دیگر خداوند به برتری معنوی اشاره دارد و می‌فرماید: وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبالُ أَوِّبی‏ مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدیدَ           (۳)

و ما به داود از سوى خود فضیلتى بزرگ بخشیدیم؛ (ما به کوه‏ها و پرندگان گفتیم:) اى کوه‏ها و اى پرندگان! با او هم‏آواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید! و آهن را براى او نرم کردیم. (سوره سباء ۱۰)

همچنین خداوند می‌فرماید: «وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى‏ بَعْضٍ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُورا». ما بعضى از پیامبران را بر بعضى دیگر برترى دادیم؛ و به داوود، زبور بخشیدیم. (اسراء ۵۵)

یا می‌فرماید: وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی فَضَّلَنا عَلى‏ کَثیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنین؛ و ما به داوود و سلیمان، دانشى عظیم دادیم؛ و آنان گفتند: ستایش از آن خداوندى است که ما را بر بسیارى از بندگان مؤمنش برترى بخشید.(سوره نحل، آیه ۱۵)

اما آنچه در این روز از خداوند طلب می‌کنیم «اللهم افتح لی فیه ابواب فضلک» مراد روزه‌دار از فضل، به معنای عطیه و بخشش است؛ یعنی به ما عطیه و بخششی مرحمت فرما که آن بخشش، فراتر از استحقاق ما باشد. چون انسان استحقاق فضل خدا را ندارد.

خداوند درباره فضل خود به بندگان می‌فرماید: فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرینَ؛ اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زیانکاران بودید. (بقره ۶۴)

فضل در این آیه و آیات مشابه آن، به معنای بخشش، فراتر از استحقاق فرد می‌باشد.

در دعای قنوت نیز می‌خوانیم، « اِلهی عَامِلنا بِفَضلِکَ وَ لاَ تُعامِلنا بِعَدلِک»، یعنی خدا با فضلی که فراتر از استحقاق ما باشد با ما رفتارکن.

خلقت انسان بلااستحقاق بود خدا ما را آفرید و همچنین هیچ یک از عبادت‌های ما استحقاق بهشتی‌شدن را ندارد، لذا اگر خدا انسان را به بهشت ببرد با فضل و بخشش خود می‌برد.

در برابر عبادت، دو چیز قرار دارد: یکی نعمت و دیگری معصیت، یعنی از طرفی ما غرق نعمت‌های خدا می‌باشیم و از سوی دیگر غرق در معصیت‌های خویش هستیم.

عبادت انسان در برابر نعمت خداوند و نیز در برابر معصیت‌هایی که انجام داده‌ایم، ناچیز است و نمی‌تواند کفاره آن باشد. پس هر چه وجود دارد فضل خداست، نه عدل خدا.

* فراز دیگر دعا

«ووفقنی فیه لموجبات مرضاتک»؛ در این روز به من توفیق بده تا موجبات خشنودی تو را فراهم کنم.

* دوستی و دشمنی برای رضای خدا

امام سجّاد علیه السّلام فرمود: وقتی که اوّلین و آخرین انسان‌ها جمع می شوند ( و قیامت برپا می گردد) مأموری ندا می دهد که کجایند آنان که یکدیگر را برای خدا دوست می داشتند؟ افرادی برمی‌خیزند، به آن ها گفته می شود که به سوی بهشت بروید که حسابی بر شما نیست ( و نباید در صحرای محشر معطل بشوید). آن ها حرکت می کنند، در بین راه عده ای ملائکه آن ها را می بینند و از آنان می پرسند: به کجا می روید؟ آن ها می گویند: بدون حساب وارد بهشت می شویم! ملائکه می پرسند: شما جزء کدام حزب و گروهی هستید؟ پاسخ می دهند ما یکدیگر را به خاطر خدا ( و نه به جهت امور دنیوی) دوست می داشتیم! می پرسند: عمل شما چه بود؟ می گویند: دوستی و دشمنی ما با افراد برای خدا بود، به خاطر خدا با کسی دوست و به خاطر او با دیگری ( که دشمن خدا بود) دشمن بودیم! ملائکه می گویند: اجر و پاداش نیکوکاران خوب است ( به بهشت بروید). (شنیدنی های تاریخ ص ۶۳-۶۴)

«واسکنّی فیه بحبوحات جناتک»، و در وسط بهشت‌هایت مرا ساکن کن.

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهُ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهاَ. برای نفس شما، بهایی غیر از بهشت نیست، پس نفس خود را به غیر از بهشت نفروشید. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۲۳۲

* همنشین داود در بهشت

روزی حضرت «داود» در مناجاتش از خداوند خواست، همنشین او را در بهشت به وی معرفی کند. از جانب خداوند ندا رسید که «فردا از دروازه شهر بیرون برو. اوّلین کسی که با او برخورد نمایی، همنشین تو در بهشت می باشد.» روز بعد، حضرت داود به اتّفاق پسرش «سلیمان» از شهر خارج شد. پیرمردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین می‌آورد، تا بفروشد. پیرمرد که «متّی» نام داشت، کنار دروازه فریاد زد:«کیست که هیزم بخواهد؟» یک نفر پیدا شد و هیزمش را خرید. حضرت داود پیش او رفت و سلام کرد و گفت:«آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟» پیرمرد پاسخ داد:«مهمان حبیب خداست، بفرمایید.» سپس پیرمرد با پولی که از فروش هیزم بدست آورده بود مقداری گندم خرید. وقتی آن ها به خانه رسیدند، پیرمرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانانش گذاشت. وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای را که به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمدُ لله» می گفت. وقتی ناهارِ مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت:« خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیرویِ کندنِ هیزم را تو به من دادی. مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز تو به من دادی. در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟» پیرمرد این حرف ها را می زد و گریه می کرد. داود نگاهِ معنی داری به پسرش کرد؛ یعنی همین است علّت این که او با پیامبران محشور می شود. (داستان های شهید دستغیب ص ۳۰-۳۱)

حضرت مولی‌الموحدین فرمود:‌ تَرْکُ الذَّنْبِ شَدِیدٌ وَ أَشَدُّ مِنْهُ تَرْکُ الْجَنَّهِ.ترک کردن گناه سخت ، وسخت تراز آن،ترک کردن بهشت است. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۸۷

سید بن طاوس«ره» گفت: خلیفه می خواست منصب قضاوت را به من واگذارد. به او گفتم: میان عقل و هوای نفس من، جنگ و جدال سختی در گرفته است. عقل گوید: من می خواهم تو را به سوی بهشت هدایت کنم و سعادت همیشگی تو را تأمین نمایم. هوای نفس می‌گوید: بهشت و آخرت نسیه است. من می خواهم تو را از لذّتهای دنیوی که نقد است برخوردار نمایم و درهای خوشبختی را بر روی تو بگشایم. این نزاع در بین عقل و هوای نفس بالا گرفت و قضاوت را به عهده من نهادند و من گاهی عقل و گاهی نفس را محکوم کردم وهنوزهم نزاع ادامه دارد. اکنون مدت پنجاه سال است که از عمرم می گذرد و نتوانسته ام این نزاع را خاتمه دهم، پس کسی که دراین سنّ طولانی؛ نتواند یک قضیّه را فیصله دهد، چگونه می تواند در پیش آمدهای گوناگون، بین مردم قضاوت نماید. برای قضاوت و داوری بین مردم، کسی را برگزینید که بین عقل و هوای نفس او توافقی حکم فرما باشد تا بتواند در این کار خطیر، دخالت نماید. (ماهنامه پاسدار اسلام –سال دهم-شماره۱۱۰)

* تو زاهد‌تری

روزی خلیفه به بهلول گفت؛ تو انسان زاهدی هستی که توانستی از دنیا و مقام دنیوی بگذری، بهلول پاسخ داد؛ ولی تو زاهدتر هستی؛ زیرا از آخرت خود به خاطر دنیا گذشته ای!

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۸ ب.ظ

*دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ الْجِنَانِ وَ أَغْلِقْ عَنِّی فِیهِ أَبْوَابَ النِّیرَانِ‏ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِتِلاَوَهِ الْقُرْآنِ یَا مُنْزِلَ السَّکِینَهِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِین.

اى خدا در این روز درهاى بهشت‏ها را به روى من بگشا و درهاى آتش دوزخ را ببند و مرا توفیق تلاوت قرآن عطا فرما، اى فرود آورنده وقار و سکینه بر دلهاى‏اهل ایمان.

در بعضی از نقل‌‌ها وارد شده است که بهشت، هشت در و جهنم، هفت در دارد، این نشان دهنده آن است که رحمت خداوند گسترده‌تر از غضب الهی است. در بعضی از روایات هم وارد شده است که بهشت، هشت نوع است که شامل: «جنه الفردوس، جنه الآیه، جنهالنعیم، جنهالخلد، جنه الماوی، دارالسلام، جنه المقام و جنه العَدْن، می‌باشد.

در قرآن کریم به جنهالماوی، جنهالفردوس، جنهالنعیم و جنهالعدن تصریح شده است.

* عملی که موجب کسب بهشت می‌شود

جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى النَّبِیِّ ص وَ هُوَ یُرِیدُ بَعْضَ غَزَوَاتِهِ- فَأَخَذَ بِغَرْزِ رَاحِلَتِهِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِی عَمَلًا أَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّهَ- فَقَالَ مَا أَحْبَبْتَ أَنْ یَأْتِیَهُ النَّاسُ إِلَیْکَ فَأْتِهِ إِلَیْهِمْ- وَ مَا کَرِهْتَ أَنْ یَأْتِیَهُ النَّاسُ إِلَیْکَ فَلَا تَأْتِهِ إِلَیْهِمْ- خَلِّ سَبِیلَ الرَّاحِلَه. (بحارج ۷۲ص۳۶)

پیامبر اکرم‌(ص) عازم یکی از جنگ‌ها بودند که مرد صحرانشینی به محضرشان آمد و رکاب مرکب حضرت را  گرفت و گفت: ای رسول خدا، عملی به من یاد بدهید که مرا به بهشت رهنمون کند.

حضرت فرمودند: با مردم آن گونه رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند و آن طوری که دوست نداری با تو برخورد نمایند با آنان برخورد نکن

* دعای شهید مطهری

یکی از شاگردان شهید مطهری تعریف می‌کرد که حدود بیست سال قبل از انقلاب، شهید مطهری نهج‌البلاغه را تدریس  می‌کرد، روزی به خطبه ۲۷، که با این فراز شروع می‌شود، رسیدند، «اما بعد فان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه‌الله لخاصه اولیائه»؛ یعنی جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند به روی دوستان برگزیده خود گشوده است، استاد وقتی به این جمله رسید، کتاب را کنار گذاشت و گفت: من یک دعا می‌کنم شما آمین بگویید، گفت: خدایا به من توفیق بده تا در راه تو به شهادت برسم.

هر فردی شایستگی حضور و درک بهشت را ندارد،‌ بلکه باید انسان این شرایط را برای خود فراهم کند و قرآن برخی از آن امور را نقل کرده است.

قرآن در مورد باز شدن درهای بهشت در سوره نساء می‌فرماید: «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیراً»، «کسى که چیزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که ایمان داشته باشد، اینان داخل بهشت مى‏شوند؛ و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد. سوره نساء، آیه ۱۲۴

همچنین در سوره مریم آیه ۶۳ می‌فرماید: تِلْکَ الْجَنَّهُ الَّتی‏ نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا- این همان بهشتى است که به بندگان پرهیزگار خود، به ارث مى‏دهی.

* نام بعضی درهای بهشت

در بعضی روایات آمده است که درهای بهشت، برای ورود افراد خاص آماده شده است از جمله این درها، «باب السدر» است که این در، مخصوص کسانی است که با حضور سید‌الشهدا‌(ع) پیوند داشته باشند و آن حضرت را با اعمال خاصی یاری کرده باشند.

یکی دیگر از درهای بهشت «ریّان» به معنای شاداب است که مخصوص روزه‌داران است. از دیگر درهای بهشت، در ویژه مجاهدین در راه خداست. درهای دیگر باب‌الصبر، باب رحمه، باب‌المعروف، باب‌الشکر، باب‌البلاء و باب‌الاعظم می‌باشد.

* صدقه در جهنم را می‌بندد

یکی از زنان بزرگوار«مدینه منوره» برای نماز عشا به مسجد‌النبی آمد تا نماز جماعت را با پیغمبر اکرم‌(ص) برگزار کند، پیامبر‌(ص) در نماز خود آیات ۴۳ و ۴۴ سوره حجر را خواندند «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعینَ لَها سَبْعَهُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» و دوزخ، میعادگاه جهنمیان است ! هفت در دارد؛ و براى هر درى، گروه معیّنى از آنها تقسیم شده‏اند!

زن که ایمان داشت پس از نماز، خدمت رسول خدا‌(ص) آمد گریه‌ زیادی کرد و گفت: یا رسول‌الله این آیه مرا سخت‌ ترسانید و ناراحت کرد چه کنم که درهای جهنم به روی من بسته گردد؟

پیامبر‌(ص) فرمود: «صدقه، سپری است که از آتش دوزخ، در امان می‌دارد.» زن گفت: یا رسول‌الله تمام دارایی من در دنیا هفت کنیز است، من برای بسته شدن هر دری از درهای جهنم، کنیزی را در راه خدا آزاد می‌کنم، شما هم به من اطمینان دهید که آتش جهنم مرا نسوزاند. در همین هنگام جبرییل نازل شد و عرض کرد: یا رسول‌الله به او بشارت دهید که خداوند درهای جهنم را بر روی او بست.

* برات آزادی از امیرالمؤمنین (ع)

شیخ مهدی امامی مازندرانی می‌گفت: عده‌ای از مازندرانی‌ها برای زیارت به عتبات عالیات مشرف شدند، شخص ساده‌ای در میان آنان بود که اگر چراغ سبز بارگا‌ه علی‌(ع) را می‌دید به او می‌گفتند: این نور علی‌ است، باور می‌کرد در حال برگشت از حرم، یکی پرسید، آیا تو برات آزادی از جهنم را گرفتی؟

وی گفت: نه، مگر شما گرفتید؟ گفتند: آری، او به حرم برگشت که برات آزادی را بگیرد، دوستان هر چه گفتند ما شوخی کردیم، او باور نکرد. با همان سادگی و صفای باطن به حرم حضرت علی‌(ع) رفت و به حضرت عرضه داشت: اینها مرا ساده پنداشتند، مگر شما هم مرا ساده گرفتی؟! تا برات آزادی را ندهید از اینجا نمی‌روم در همین اثنا دستی منور به نور سبز بیرون آمد و نوشته‌ای به دست او داد که نوشته بود «انت بری من النار».

* فراز دیگر دعا

«و وفقنی فیه لتلاوه القرآن» توفیق تلاوت قرآن را در این روز به من عنایت کن.

آنچه در این فراز از دعا از خدا می‌خواهیم درخواست توفیق قرائت قرآن است که در آیات و روایات بسیاری بر آن تأکید شده است.

جایگاه قرآن در لسان روایات و آیات به گونه‌ای است که حتی نگاه‌کردن به آن نیز عبادت محسوب می‌شود و تأکید شده که به هر میزانی که می‌توانیم قرآن بخوانیم و حتی یکی از ویژگی‌های ماه مبارک رمضان این است که قرآن در آن ماه نازل شده و یکی از دلائل شرافت‌های این ماه، نزول قرآن در آن است.

قرآن در واقع کتاب زندگانی و سعادت است و انسان‌ها برای سعادتمند ‌شدن و رسیدن به کمال باید نسخه‌ها و دستورات آن را به کار ببرند تا روح و جانشان سالم شود.

قرآن در واقع سفره خداست که در آن نیازمندی‌های روحی و معنوی انسان قرار داده شده و همه می‌توانند مهمان او شوند.

امیرالمومنین علی (ع) فرمودند: أَحْسِنُوا تِلَاوَهَ الْقُرْآنِ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ وَ اسْتَشْفُوا بِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ، خواندن قرآن را نیکو کنید، بدرستى که سودمندترین حدیث و گفتگو است و طلب شفا کنید به درستى که آن شفاى سینه‏هاست. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۱۲

* به تلاوت قرآن انس بگیرید

مَنْ أَنِسَ بِتِلَاوَهِ الْقُرْآنِ لَمْ تُوحِشْهُ مُفَارَقَهُ الْإِخْوَان. هر کس؛ به تلاوت قرآن انس بگیرد جدائى برادران او را به وحشت نمی اندازد. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۱۲

عالم ربانی، شیخ مجتبی قزوینی خراسانی با جامعیت ویژه خود در همه علوم اسلامی، توجهی خاص به قرآن کریم داشت و آن را سرچشمه همه علوم حقیقی و معارف روحی و اسرار تربیتی و سرّ صعود روحانی و بقای جاودانی می‌دانست.

ایشان تلاوت قرآن را به دو دسته فجری و عقلی تقسیم می‌کرد و می‌فرمود: خواندن قرآن کریم در پایان سحر و به هنگام طلوع فجر تاثیر خاص دارد که هر کس برآن مواظبت کند به آن آثار می‌رسد اینکه خداوند در سوره اِسرا می‌فرمایند: مفهوم این‌که قرآن «فجر مشهود و محسوس است» برای من روشن نبود! از این رو بر آن شدم که سحرگاهان قرآن بخوانم و آن را تا طلوع فجر ادامه دهم پس از مدتی حقایقی از آیات بر من آشکار شد که تحمل آن دشوار و خارج از طاقت من بود، دانستم که منظور آیه، این است که تلاوت قرآن سبب آشکار شدن حقایق آیات برای انسان می‌شود. بعد از تهجد و نماز شب، قرآن تلاوت کنید و سعی کنید آن را تا طلوع فجر ادامه دهید. تلاوت قرآن همچنین باید عقلی باشد نه فقط تلاوت لفظی، یعنی با صرف زمان و کمال توجه و تدبر و تعقل راستین در معانی حقایق آیات آسمانی در معانی آیات دقت کنید تا آیه در وجود شما، جا باز کند.

  • اگر بطلبند یک طلبه