به پایگاه راهنمایی و مشاوره اسلامی «همراز» خوش آمدید

چندیست هوای چشم من بارانی است/هر خشت دلم بیانگر ویرانی است/بیماری دوری از خراسان دارم/تجویز پزشک من "حرم درمانی" است

به پایگاه راهنمایی و مشاوره اسلامی «همراز» خوش آمدید

چندیست هوای چشم من بارانی است/هر خشت دلم بیانگر ویرانی است/بیماری دوری از خراسان دارم/تجویز پزشک من "حرم درمانی" است

به پایگاه راهنمایی و مشاوره اسلامی «همراز» خوش آمدید

مقام معظم رهبری (مد ظله العالی):
امیدوار هستم که مردم ما به این موضوع توجه کنند که مراجعه به متخصص روان و مشاور در امر مسائل روانی به خصوص برای محیط خانواده یک ضرورت است.


دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات

۲۸ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

درس‌هایی از دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | سه شنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۴ ب.ظ

*دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ فِیهِ مَا یُرْضِیکَ وَ أَعُوذُ بِکَ مِمَّا یُؤْذِیکَ‏ وَ أَسْأَلُکَ التَّوْفِیقَ فِیهِ لِأَنْ أُطِیعَکَ وَ لاَ أَعْصِیَکَ یَا جَوَادَ السَّائِلِین.

خدایا در این روز، آن چیزی که تو را راضی می‌کند می‌خواهم و از چیزهایی که تو را آزار می‌دهد، به تو پناه می‌برم و توفیق اطاعت از تو و عصیان نکردن از تو را خواهان هستم ای بخشش‌کننده سؤال‌کنندگان.

در جمله سوم این دعا آمده است « وَ أَسْأَلُکَ التَّوْفِیقَ فِیهِ لِأَنْ أُطِیعَکَ وَ لاَ أَعْصِیَکَ»، این جمله شباهت زیادی به دعای امام زمان (عج) دارد که حضرت فرمودند: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَهِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَهِ».

توفیق یعنی چه؟

توفیق از مباحث دینی است که بسیار به آن توصیه شده است. در محاورات عرفی نیز مردم به یکدیگر می‌گویند: «خدا به شما توفیق دهد».

توفیق یعنی فراهم‌شدن اسباب

امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: التَّوْفِیقُ عِنَایَهُ الرَّحْمَنِ. توفیق عنایت خداوند رحمن است. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم،

تفاوت جد و جهد با توفیق

انسان باید کوشش کند که اسباب عادی یک کار را فراهم کند، که به آن جد و جهد و تلاش گویند و خداوند نیز اسباب معنوی را فراهم می‌کند که به آن توفیق می‌گویند.

توصیه آیت الله العظمی مرعشی (ره)

آیت‌الله سید محمود مرعشی می‌گوید: آیت الله‌العظمی مرعشی نجفی (ره) به خویشاوندان و نزدیکان و بویژه فرزندان خود سفارش می کرد که در منزل هیچ وقت قرآن را دور از دسترس قرار ندهند، بلکه در جایی بگذارند تا همیشه دیده شود و می فرمود: «یادتان نرود که هرگاه چشمتان به آن می افتد، چند آیه ای از آن تلاوت کنید و کوشش نمایید تا آیاتی را از آن حفظ کنید» و توصیه می‌کردند که حتماً با وضو و طهارت قرآن را تلاوت کنید. اگر می خواهید توفیق از شما سلب نشود هر روز یک جزء یا هر مقدار که می توانید، قرآن بخوانید؛ زیرا قرآن به شما آرامش خاطر و امنیت می بخشد. (بشارت ج۳ ص ۲۷)

در روایات، توفیق بدون تلاش و کوشش وجود ندارد، به این معنا که خداوند توفیق دهد و ما کوشش نداشته باشیم.

تلاش و کوشش انسان، بدون توفیق نیز معنا ندارد و به سامان نمی‌رسد.

امام رضا علیه السلام فرمودند: وَ مَنْ سَأَلَ اللَّهَ التَّوْفِیقَ وَ لَمْ یَجْتَهِدْ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ؛ هر کس از خدا توفیق بخواهد و کوشش ننماید خود را مسخره کرده است. بحار الأنوارج‏۷۵، ص: ۳۵۶

توفیق درتفسیر قرآن

آیت الله جوادی آملی می‌گویند: مرحوم علامه طباطبایی هر جا سخن از بحث تفسیر می شد، مرتب آیه را می خواند و تفسیرش را بیان می نمود. اگر گوشه ای از قرآن در شخصی ظهور پیدا کرد و آن شخص هم امین وحی خدا و در محضر قرآن بود، مشمول وعده خداوند می شود. ایشان تلاش می کردند که با ابزار عقل، در محضر قرآن و سنت باشد، مواظب بود که هر غذایی را نخورد، هر کتابی را مطالعه نکند، هر درسی را نگوید و هر حرفی را گوش ندهد. (نشریه بشارت – موسسه امام رضا(ع) ش ۸ ص ۳۰-۳۱

اگر می‌خواهیم ببینیم که خدا از ما راضی است باید به قلب خودمان مراجعه بکنیم، اگر دیدیم که ما از خدا راضی هستیم، پس متوجه خواهیم شد که خدا نیز از ما راضی است.

امام جواد (ع) در روایتی می‌فرمایند که مؤمن باید سه خصلت داشته باشد، که نخستین آن توفیق از سوی خدا است، یعنی آدمی که در کردار و اعمال و… توفیق الهی نداشته باشد، به درد نمی‌خورد و دومین و سومین خصلت نیز داشتن واعظ درونی و پذیرفتن نصیحت دیگران است.

به واسطه توفیق الهی، مسیرهای سعادت در دنیا و آخرت برای انسان هموار می‌گردد،‌ پرهیز از گناهان سبب می‌شود که توفیقات الهی متوجه انسان شود.

مرحوم محدث قمی در کتاب کنی والالقاب نقل می‌کند که سبب توفیق‌یافتن «بشر حافی» برای توبه این بود که وی روزی در راه قطعه کاغذی یافت که در آن بسم‌الله الرحمن الرحیم نوشته شده بود و ناخواه پایمال می‌شود،‌ بشر برای احترام به اسم خدا آن را برداشت و پاکیزه کرد و در جای مناسبی قرار داد و این امر سبب هدایت و توبه او شد.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | دوشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۴۴ ق.ظ

*دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ اغْسِلْنِی فِیهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الْعُیُوبِ‏ وَ امْتَحِنْ قَلْبِی فِیهِ بِتَقْوَى الْقُلُوبِ یَا مُقِیلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِین.

اى خدا در این روز مرا از گناهان، پاکیزه گردان و از هر عیب و نقص پاک ساز و دلم را هنگام آزمایش، رتبه دلهاى اهل تقوى ببخش. اى پذیرنده عذر لغزشهاى گناهکاران.

طهارت از گناه

شستن گناه در این دعا، استعاره است در حقیقت شستن گناهان، به شستن تن و اشیاء تشبیه شده است.

گناهان چگونه شسته می‌شوند؟

* نخستین مصداق شستن گناه

اولین مصداق شستن گناه، توبه می‌باشد. که امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید: التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لَا ذَنْبَ لَهُ. توبه‏کننده‏ از گناه، مانند کسى است که گناه ندارد. (ارشاد القلوب الی الصواب ج۱ص ۱۸۰)

* توبه واقعی

مرحوم حاج شیخ جواد انصاری همدانی قدس سره می‌گفت:« آیت الله آخوند ملّا حسینقلی همدانی قدس سره به یکی از شیوخ و بزرگان متکبر عرب دستور توبه داده بود و در مقدمه توبه موظّف بود که هر چه حقّ النّاس بر ذمّه دارد ادا کند. آن مرد نیز به فرموده استادش عمل کرد و پس از ادای همه حقوق مردم به خاطرش رسید که روزی در حال خشم، با شمشیرش دست یکی از ملازمان و غلامانش خود را از بدنش جدا نموده است از دوستانش تقاضا کرد که آن شخص را به نزد او بیاورند، وقتی حاضر شد، جریان کار و تصمیم خود را به او گفت و اظهار ندامت نمود و دستور داد مبلغ زیادی پول حاضر کردند و گفت بابت دیه دست، هر مبلغ که می خواهی از این پول بردار. آن مرد راضی به گرفتن دیه نشد و از قبول آن امتناع ورزید. شخص تائب دستور داد شمشیرش را حاضر کردند و به غلامش گفت: من آماده قصاصم، این تو و این شمشیر و این هم دست من؛ هر چه خواهی بکن. غلام اندکی فکر کرد و سپس گفت: تو ستمی بر من کرده ای و بدون جهت مرا از نعمت دست محروم ساختی، اکنون گیرم که من دست تو را به قصاص بریدم، چه نتیجه‌ای به حال من خواهد داشت؛ من که دیگر صاحب دست نخواهم شد. پس چه بهتر که محاکمه من و تو همچنان برای روز قیامت بماند و دادخواهی در پیشگاه عدل الهی انجام گیرد. شخص تائب که این سخن را شنید، امیدش از هر طرف قطع شد و آتش به جانش افتاد و آن چنان بیچاره شد که با تمامی غروری که داشت و مخصوص شیوخ عرب است، شروع به گریه کرد. وقتی صدای گریه اش بلند شد، رحمت الهی شامل حال او شد و خدای مقلّب القلوب، دل صاحب حق را نرم کرد و به حال او رقّت نمود و گفت بدون دیه و قصاص تو را عفو نمودم. (حکایت عرفانی– محمودحقیقی ص۲۸-۲۹)

* پول امام حسین (ع) زنی را هدایت کرد

شبی آقا سیّد مهدی قوام (ره) به منبر می رود. بر حسب مرسوم، هدیه ای در پاکت می گذارند و به ایشان می دهند و سیّد آن را در جیب خودش می گذارد. بیرون می آید می بیند که در آن ساعت شب، خانمی آرایش کرده است و خیلی آراسته ،چپ و راست می رود. به یک نفر که همراه او بود می گوید برو به آن خانم بگو که این موقع شب اینجا چه کار می کنی. گفت: آقا! این در شأن شما نیست، این معلوم است که چه کار دارد. سیّد گفت: تو اصلاً چه کار داری، وقتی که من می گویم، برو بگو. او می رود و می گوید آقا با تو کار دارد. خانم هم تعجّب می کند می گوید آن سیّد روحانی با من چه کار دارد!  وقتی زن نزدسید آمد، سیّد به او گفت: این موقع شب در اینجا چه کار می کنی؟ گفت: احتیاج دارم. سیّد دستش را داخل جیب خودبرد و گفت: این پاکت را به من دادند، نمی دانم چقدر است. ده شب منبر رفته بودم، پول امام حسین (ع) است. تو این مبلغ را بگیر تا این را داری از این کارها نکن، هر وقت تمام شد از این کارها بکن. سیّد مطمئن بود که این پول کار خودش را می کند. پول را به خانم داد .مدّتهای مدیدی ازاین ماجرا گذشت و آقا سیدمهدی به کربلا رفت، دید خانمی محجّبه با یک آقایی در آن طرف خیابان است، آقا نزد آقا سید مهدی آمد و گفت : حاج آقا! من شوهر این خانم هستم. خانم می خواست بیاید عبای شما را ببوسد و از شما تشکّر کند، خجالت می کشد، اجازه می دهید که خانم من بیاید. گفت: بگو بیاید. خانم باحجاب آمد و گفت: آقا! من همان زن هستم که آن پاکت را به من دادی. آقا! من زیر و رو شدم و الان هم ساکن کربلا هستم و این هم شوهرم است. (به نقل ازحجت الاسلام والمسلمین فاطمی نیا)

* کفارات و دیات

برای بعضی از گناهان کفاره و برای بعضی دیگر دیه قرار داده شده است که گناه را جبران کند. آنهایی که علاقه‌مند هستند به کتب فقهی و اخلاقی مراجعه کنند، حالات و صفات انسان، سومین عامل شستن گناه می‌باشد که این مورد، دارای انواعی می‌باشد.

*سخاوتمندی

یکی از اخلاق پسندیده که موجب می‌شود خداوند از انسان راضی شود، سخاوتمندی و بخشش به دیگران است.

امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: السَّخَاءُ یُمَحِّصُ الذُّنُوبَ وَ یَجْلِبُ مَحَبَّهَ الْقُلُوب.

سخاوت، گناهان را کم می‌کند و دلهاى مردم را به صاحب خود دوست می‌گرداند. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۳۷۸

* دوم دستگیری از برادران ایمانی

امام کاظم (ع) به علی بن یقطین فرمودند: یَا عَلِیُّ کَفَّارَهُ أَعْمَالِکُمُ الْإِحْسَانُ إِلَى إِخْوَانِکُمْ اضْمَنْ لِی وَاحِدَهً وَ أَضْمَنَ لَکَ ثَلَاثاً اضْمَنْ لِی أَنْ لَا تَلْقَى أَحَداً مِنْ أَوْلِیَائِنَا إِلَّا قَضَیْتَ حَاجَتَهُ وَ أَکْرَمْتَهُ وَ أَضْمَنَ لَکَ أَنْ لَا یُظِلَّکَ سَقْفُ سِجْنٍ أَبَداً وَ لَا یَنَالَکَ حَدُّ سَیْفٍ أَبَداً وَ لَا یَدْخُلَ الْفَقْرُ بَیْتَکَ أَبَداً.یا على! کفاره خدمت تو در دربار سلطان، همان نیکى به برادران دینى است. تو یک چیز را براى من ضمانت کن، من سه چیز را براى تو ضامن می‌شوم. ضمانت کن که هر یک از دوستان ما را دیدى احترام کنى و حاجتش را برآورى، من ضامن می‌شوم که هرگز سقف زندان بر سرت سایه نیافکند و تیزى شمشیر، پیکرت را فرا نگیرد و فقر و تنگدستى، بخانه تو راه نیابد. ۱۳۶ بحار الأنوار ، ج‏۴۸، ص

* «غم مرگ‌ داشتن»

«غم مرگ» داشتن گناهان را می‌زداید. در روایت آمده است که «دَخَلَ مُوسَى بْن جَعْفَرٍ- عَلَیْهِ السَّلَامُ عَلَى رَجُلٍ قَدْ غَرِقَ فِی سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ هُوَ لَا یُجِیبُ دَاعِیاً، فَقَالُوا لَهُ: یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ، وَدَدْنَا لَوْ عَرَفْنَا کَیْفَ حَالُ صَاحِبِنَا، وَ کَیْفَ الْمَوْتُ؟ فَقَالَ: «إِنَّ الْمَوْتَ هُوَ الْمِصْفَاهُ: یُصَفِّی الْمُؤْمِنِینَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ، فَیَکُونُ آخِرُ أَلَمٍ یُصِیبُهُمْ کَفَّارَهَ آخِرِ وِزْرٍ عَلَیْهِمْ.»

حضرت امام موسى بن جعفر علیه السّلام بر بالین مردى که در سکرات مرگ بود، وارد شد؛ در حالی که محتضر، قادر نبود، جواب کسی که صدایش می کرد، را بدهد. پس حاضرین عرض کردند: یابن رسول الله، دوست داریم حال رفیق خود و کیفیت مردن او را، بدانیم. حضرت فرمود: «مرگ» آلت صاف نمودن است: مؤمنان را از گناهان خالص می‌کند و آخرین الم و رنجی است که به مومنان می‌رسد و کفاره آخرین و بال و گناه که بر آنها بود، می‌باشد. اعتقادات الإمامیه و تصحیح الاعتقاد، ج‏۱، ص: ۵۴

* بیماری مؤمن

عَنِ الرِّضَا ع قَالَ الْمَرَضُ لِلْمُؤْمِنِ تَطْهِیرٌ وَ رَحْمَهٌ وَ لِلْکَافِرِ تَعْذِیبٌ وَ لَعْنَهٌ وَ إِنَّ الْمَرَضَ لَا یَزَالُ بِالْمُؤْمِنِ حَتَّى مَا یَکُونَ عَلَیْهِ ذَنْب. امام رضا (ع)فرمود: بیمارى براىمومن پاکیزگى و رحمت  و براى کافر عذاب و لعنت می آورد. و بیمارى براى مؤمن چندان ادامه پیدا می‌کند تا گناهانش همه بریزد. مکارم الأخلاق، ص: ۳۵۸

* آبلیموی تقلبی!

عالم بزرگوار شیخ عبدالحسین خوانساری حکایت کرده است: در کربلا، عطار ثروتمندی می زیست و در میان مردم معروف و مشهور بود. زمانی به بیماری سختی مبتلا شد و همه اجناس دکان و اثاثیه اش را جهت معالجه فروخت ، اما بهبودی نیافت.روزی من به عیادتش رفتم. دیدم بسیار بدحال و پریشان است و به پسرش می گوید: فلان اسباب را به بازار ببر و بفروش و پولش را بیاور تا به مصرف خود برسانم، شاید بهبود یابم، یا بمیرم و راحت شوم! گفتم: معنای این حرف شما چیست؟ بیمار آهی کشید و پاسخ داد: فلانی! من در آغاز، سرمایه ناچیزی داشتم و علت پولدار شدنم این بود که چند سال پیش، مرضی در کربلا شایع شد که پزشکان معالجه آن را منحصر کردند به آبلیموی شیراز. از این رو، آبلیمو خیلی گران و کمیاب گشت. من مقداری آبلیمو داشتم، دوغ زیادی با آن مخلوط نمودم و آنها را به عنوان آبلیموی خالص به فروش می رساندم. کم کم آبلیمو منحصر به مغازه من شد. من هم با حیله و تزویر، آبلیموی تقلبی را به مردم می فروختم و از این راه ثروت فراوانی اندوختم. چندان که در میان تجار به میلیونر معروف گشتم. از چندی پیش به این مرض دچار شدم. هر چه داشتم، فروختم و خرج بیماری خود کردم. دیگر چیزی برایم نمانده، مگر همین متاع که امروز گفتم آن را نیز بفروشند، شاید بمیرم خلاص شوم و یا خوب شوم. (منتخب التواریخ-۸۱۳)

شخصی از حضرت امیرالمؤمنین (ع) سؤال کرد: آیا بیماری اجر دارد؟ حضرت فرمود: أجر، مالِ عمل است. بیماری عمل نیست و اجر ندارد، ولی همان گونه که باد خزان، برگ‌ریزان می‌کند،‌بیماری نیز گناهان انسان را می‌زداید.

* احسان به افراد مستحق

«خدمت‌کردن به نان‌خورها»، چهارمین مصداق از مصادیق شستن گناه است.

پیامبراکرم (ص)فرمودند: یَا عَلِیُّ، خِدْمَهُ الْعِیَالِ کَفَّارَهٌ لِلْکَبَائِر. خدمت کردن به نان‌خورها و عیال، کفاره گناهان کبیره است. (جامع الاخبار ص۱۰۳)

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | يكشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۶ ق.ظ

*دعای روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ فَضْلِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ فِیهِ بَرَکَاتِکَ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِمُوجِبَاتِ مَرْضَاتِکَ وَ أَسْکِنِّی فِیهِ بُحْبُوحَاتِ جَنَّاتِکَ یَا مُجِیبَ دَعْوَهِ الْمُضْطَرِّین.

اى خدا در این روز به روى من درهاى فضل و کرمت را بگشا و بر من برکاتت را نازل فرما و بر موجبات رضا و خوشنودیت موفقم بدار و در وسط بهشت‏های خود مرا مسکن ده، اى پذیرنده دعاى مضطر پریشان.

* معنای فضل

فضل در قرآن و معارف اسلامی به چند معنا به کار رفته است.

یکی به معنای «برتری» و دیگری به معنای «بخشش» آمده است.

فضل به معنای بخشش،‌به بخششی گفته می‌شود که انجام آن بر بخشش‌کننده لازم و واجب نیست؛ از این رو اگر کسی نفقه فرزندان یا مزد زیردستان را پرداخت کند فضل نکرده و فقط به وظیفه خود عمل نموده و حق آنان را پرداخت نموده است.

اما «فضل» به معنای برتری در چند جای قرآن به کار رفته است. قرآن می‌فرماید: وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلى‏ بَعْضٍ فِی الرِّزقْ. خداوند بعضى از شما را بر بعضى دیگر از نظر روزى برترى داد. (نحل ۷۱)

در این آیه ملاک برتری، برتری مادی است.

در آیات دیگر خداوند به برتری معنوی اشاره دارد و می‌فرماید: وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلاً یا جِبالُ أَوِّبی‏ مَعَهُ وَ الطَّیْرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الْحَدیدَ           (۳)

و ما به داود از سوى خود فضیلتى بزرگ بخشیدیم؛ (ما به کوه‏ها و پرندگان گفتیم:) اى کوه‏ها و اى پرندگان! با او هم‏آواز شوید و همراه او تسبیح خدا گویید! و آهن را براى او نرم کردیم. (سوره سباء ۱۰)

همچنین خداوند می‌فرماید: «وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلى‏ بَعْضٍ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُورا». ما بعضى از پیامبران را بر بعضى دیگر برترى دادیم؛ و به داوود، زبور بخشیدیم. (اسراء ۵۵)

یا می‌فرماید: وَ لَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالاَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی فَضَّلَنا عَلى‏ کَثیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنین؛ و ما به داوود و سلیمان، دانشى عظیم دادیم؛ و آنان گفتند: ستایش از آن خداوندى است که ما را بر بسیارى از بندگان مؤمنش برترى بخشید.(سوره نحل، آیه ۱۵)

اما آنچه در این روز از خداوند طلب می‌کنیم «اللهم افتح لی فیه ابواب فضلک» مراد روزه‌دار از فضل، به معنای عطیه و بخشش است؛ یعنی به ما عطیه و بخششی مرحمت فرما که آن بخشش، فراتر از استحقاق ما باشد. چون انسان استحقاق فضل خدا را ندارد.

خداوند درباره فضل خود به بندگان می‌فرماید: فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَکُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرینَ؛ اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، از زیانکاران بودید. (بقره ۶۴)

فضل در این آیه و آیات مشابه آن، به معنای بخشش، فراتر از استحقاق فرد می‌باشد.

در دعای قنوت نیز می‌خوانیم، « اِلهی عَامِلنا بِفَضلِکَ وَ لاَ تُعامِلنا بِعَدلِک»، یعنی خدا با فضلی که فراتر از استحقاق ما باشد با ما رفتارکن.

خلقت انسان بلااستحقاق بود خدا ما را آفرید و همچنین هیچ یک از عبادت‌های ما استحقاق بهشتی‌شدن را ندارد، لذا اگر خدا انسان را به بهشت ببرد با فضل و بخشش خود می‌برد.

در برابر عبادت، دو چیز قرار دارد: یکی نعمت و دیگری معصیت، یعنی از طرفی ما غرق نعمت‌های خدا می‌باشیم و از سوی دیگر غرق در معصیت‌های خویش هستیم.

عبادت انسان در برابر نعمت خداوند و نیز در برابر معصیت‌هایی که انجام داده‌ایم، ناچیز است و نمی‌تواند کفاره آن باشد. پس هر چه وجود دارد فضل خداست، نه عدل خدا.

* فراز دیگر دعا

«ووفقنی فیه لموجبات مرضاتک»؛ در این روز به من توفیق بده تا موجبات خشنودی تو را فراهم کنم.

* دوستی و دشمنی برای رضای خدا

امام سجّاد علیه السّلام فرمود: وقتی که اوّلین و آخرین انسان‌ها جمع می شوند ( و قیامت برپا می گردد) مأموری ندا می دهد که کجایند آنان که یکدیگر را برای خدا دوست می داشتند؟ افرادی برمی‌خیزند، به آن ها گفته می شود که به سوی بهشت بروید که حسابی بر شما نیست ( و نباید در صحرای محشر معطل بشوید). آن ها حرکت می کنند، در بین راه عده ای ملائکه آن ها را می بینند و از آنان می پرسند: به کجا می روید؟ آن ها می گویند: بدون حساب وارد بهشت می شویم! ملائکه می پرسند: شما جزء کدام حزب و گروهی هستید؟ پاسخ می دهند ما یکدیگر را به خاطر خدا ( و نه به جهت امور دنیوی) دوست می داشتیم! می پرسند: عمل شما چه بود؟ می گویند: دوستی و دشمنی ما با افراد برای خدا بود، به خاطر خدا با کسی دوست و به خاطر او با دیگری ( که دشمن خدا بود) دشمن بودیم! ملائکه می گویند: اجر و پاداش نیکوکاران خوب است ( به بهشت بروید). (شنیدنی های تاریخ ص ۶۳-۶۴)

«واسکنّی فیه بحبوحات جناتک»، و در وسط بهشت‌هایت مرا ساکن کن.

امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: لَیْسَ لِأَنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّهُ فَلَا تَبِیعُوهَا إِلَّا بِهاَ. برای نفس شما، بهایی غیر از بهشت نیست، پس نفس خود را به غیر از بهشت نفروشید. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۲۳۲

* همنشین داود در بهشت

روزی حضرت «داود» در مناجاتش از خداوند خواست، همنشین او را در بهشت به وی معرفی کند. از جانب خداوند ندا رسید که «فردا از دروازه شهر بیرون برو. اوّلین کسی که با او برخورد نمایی، همنشین تو در بهشت می باشد.» روز بعد، حضرت داود به اتّفاق پسرش «سلیمان» از شهر خارج شد. پیرمردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین می‌آورد، تا بفروشد. پیرمرد که «متّی» نام داشت، کنار دروازه فریاد زد:«کیست که هیزم بخواهد؟» یک نفر پیدا شد و هیزمش را خرید. حضرت داود پیش او رفت و سلام کرد و گفت:«آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟» پیرمرد پاسخ داد:«مهمان حبیب خداست، بفرمایید.» سپس پیرمرد با پولی که از فروش هیزم بدست آورده بود مقداری گندم خرید. وقتی آن ها به خانه رسیدند، پیرمرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانانش گذاشت. وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای را که به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمدُ لله» می گفت. وقتی ناهارِ مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت:« خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیرویِ کندنِ هیزم را تو به من دادی. مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز تو به من دادی. در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟» پیرمرد این حرف ها را می زد و گریه می کرد. داود نگاهِ معنی داری به پسرش کرد؛ یعنی همین است علّت این که او با پیامبران محشور می شود. (داستان های شهید دستغیب ص ۳۰-۳۱)

حضرت مولی‌الموحدین فرمود:‌ تَرْکُ الذَّنْبِ شَدِیدٌ وَ أَشَدُّ مِنْهُ تَرْکُ الْجَنَّهِ.ترک کردن گناه سخت ، وسخت تراز آن،ترک کردن بهشت است. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۸۷

سید بن طاوس«ره» گفت: خلیفه می خواست منصب قضاوت را به من واگذارد. به او گفتم: میان عقل و هوای نفس من، جنگ و جدال سختی در گرفته است. عقل گوید: من می خواهم تو را به سوی بهشت هدایت کنم و سعادت همیشگی تو را تأمین نمایم. هوای نفس می‌گوید: بهشت و آخرت نسیه است. من می خواهم تو را از لذّتهای دنیوی که نقد است برخوردار نمایم و درهای خوشبختی را بر روی تو بگشایم. این نزاع در بین عقل و هوای نفس بالا گرفت و قضاوت را به عهده من نهادند و من گاهی عقل و گاهی نفس را محکوم کردم وهنوزهم نزاع ادامه دارد. اکنون مدت پنجاه سال است که از عمرم می گذرد و نتوانسته ام این نزاع را خاتمه دهم، پس کسی که دراین سنّ طولانی؛ نتواند یک قضیّه را فیصله دهد، چگونه می تواند در پیش آمدهای گوناگون، بین مردم قضاوت نماید. برای قضاوت و داوری بین مردم، کسی را برگزینید که بین عقل و هوای نفس او توافقی حکم فرما باشد تا بتواند در این کار خطیر، دخالت نماید. (ماهنامه پاسدار اسلام –سال دهم-شماره۱۱۰)

* تو زاهد‌تری

روزی خلیفه به بهلول گفت؛ تو انسان زاهدی هستی که توانستی از دنیا و مقام دنیوی بگذری، بهلول پاسخ داد؛ ولی تو زاهدتر هستی؛ زیرا از آخرت خود به خاطر دنیا گذشته ای!

  • اگر بطلبند یک طلبه

به مناسبت سالروز شهادت مولی الموحدین امیرالمومنین امام علی علیه السلام

اگر بطلبند یک طلبه | يكشنبه, ۲۹ تیر ۱۳۹۳، ۰۹:۵۷ ق.ظ

شهادت امام علی علیه السلام

سکوت عین سکوت است، بی همانند است
که پیشوند ندارد، بدون پسوند است

زبان رسمی اهل طریقت است سکوت
سکوت حرف کمی نیست، عین سوگند است

زمین یخ زده را گرم می کند آرام
سکوت، معجزه ی آفتاب تابنده است

سکوت پاسخ دنان شکن تری دارد
سکوت مغلطه ها را جواب کوبنده است

سکوت ناله و نفرین، سکوت دشنام است
سکوت پند و نصیحت، سکوت لبخند است

سکوت کرد علی سالهای پی در پی
همان علی که در قلعه را ز جا کنده است

همان علی که به توصیف او قلم در دست
مردّدم بنویسم خداست یا بنده ست

علی به واقعه جنگید با زبان سکوت
که ذوالفقار علی در نیام برّنده است

علی به واقعه کار مهم تری دارد
که آیه آیه کتاب خدا پراکنده است

از آن سکوت چه باید نوشت؟ حیرانم!
از آن سکوت که لحظه به لحظه اش پند است

از آن سکوت که در عصر خود نمی گنجد
از آن سکوت که ماضی و حال و آینده است

از آن سکوت که نامش عقب نشینی نیست
از آن سکوت که هنگام جنگ ترفند است

از آن سکوت که دستان حیله را بسته
و دور گردن فتنه طناب افکنده است

سکوت کرد علی تا عرب خیال کند
ابو هریره به فن بیان هنرمند است

صحابه ای که فقط یک سوال شرعی داشت
پیاز عکه به ذی الحجه دانه ای چند است؟!

علی خلیفه شود پیرمرد بیغوله
یکی است در نظرش با حسن که فرزند است

ملاک او به رگ و ریشه نیست، از این رو؛
محمد بن ابوبکر آبرومند است

علی خلیفه شود شیوه ی حکومت او
برای عده ای از قوم ناخوشایند است

ستانده می شود آن رفته های بیت المال
ازین درخت اگر میوه ای کسی کنده است

اگر به پای کنیزانشان شده خلخال
اگر به گردن دوشیزگان گلوبند است

علی خلیفه شد آخر اگر چه دیر ولی
چقدر بر تنش این پیرهن برازنده است

کنون لباس خلافت چنان زنی باشد
که توبه کار شده، از گذشته شرمنده است

برادرم! به تریج قبات برنخورد
که ناگزیر زبان قصیده برّنده است

اگرچه روی زبان زبیر تبریک است
اگرچه بر لب امثال طلحه لبخند است

اگرچه دور و بر او صحابه جمع شدند
ولیکن از دلشان باخبر خداوند است

شاعر: سید حمیدرضا برقعی قمی

شهادت امام علی علیه السلام

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | شنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۸ ب.ظ

*دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ الْجِنَانِ وَ أَغْلِقْ عَنِّی فِیهِ أَبْوَابَ النِّیرَانِ‏ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِتِلاَوَهِ الْقُرْآنِ یَا مُنْزِلَ السَّکِینَهِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِین.

اى خدا در این روز درهاى بهشت‏ها را به روى من بگشا و درهاى آتش دوزخ را ببند و مرا توفیق تلاوت قرآن عطا فرما، اى فرود آورنده وقار و سکینه بر دلهاى‏اهل ایمان.

در بعضی از نقل‌‌ها وارد شده است که بهشت، هشت در و جهنم، هفت در دارد، این نشان دهنده آن است که رحمت خداوند گسترده‌تر از غضب الهی است. در بعضی از روایات هم وارد شده است که بهشت، هشت نوع است که شامل: «جنه الفردوس، جنه الآیه، جنهالنعیم، جنهالخلد، جنه الماوی، دارالسلام، جنه المقام و جنه العَدْن، می‌باشد.

در قرآن کریم به جنهالماوی، جنهالفردوس، جنهالنعیم و جنهالعدن تصریح شده است.

* عملی که موجب کسب بهشت می‌شود

جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى النَّبِیِّ ص وَ هُوَ یُرِیدُ بَعْضَ غَزَوَاتِهِ- فَأَخَذَ بِغَرْزِ رَاحِلَتِهِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِی عَمَلًا أَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّهَ- فَقَالَ مَا أَحْبَبْتَ أَنْ یَأْتِیَهُ النَّاسُ إِلَیْکَ فَأْتِهِ إِلَیْهِمْ- وَ مَا کَرِهْتَ أَنْ یَأْتِیَهُ النَّاسُ إِلَیْکَ فَلَا تَأْتِهِ إِلَیْهِمْ- خَلِّ سَبِیلَ الرَّاحِلَه. (بحارج ۷۲ص۳۶)

پیامبر اکرم‌(ص) عازم یکی از جنگ‌ها بودند که مرد صحرانشینی به محضرشان آمد و رکاب مرکب حضرت را  گرفت و گفت: ای رسول خدا، عملی به من یاد بدهید که مرا به بهشت رهنمون کند.

حضرت فرمودند: با مردم آن گونه رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند و آن طوری که دوست نداری با تو برخورد نمایند با آنان برخورد نکن

* دعای شهید مطهری

یکی از شاگردان شهید مطهری تعریف می‌کرد که حدود بیست سال قبل از انقلاب، شهید مطهری نهج‌البلاغه را تدریس  می‌کرد، روزی به خطبه ۲۷، که با این فراز شروع می‌شود، رسیدند، «اما بعد فان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه‌الله لخاصه اولیائه»؛ یعنی جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند به روی دوستان برگزیده خود گشوده است، استاد وقتی به این جمله رسید، کتاب را کنار گذاشت و گفت: من یک دعا می‌کنم شما آمین بگویید، گفت: خدایا به من توفیق بده تا در راه تو به شهادت برسم.

هر فردی شایستگی حضور و درک بهشت را ندارد،‌ بلکه باید انسان این شرایط را برای خود فراهم کند و قرآن برخی از آن امور را نقل کرده است.

قرآن در مورد باز شدن درهای بهشت در سوره نساء می‌فرماید: «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیراً»، «کسى که چیزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که ایمان داشته باشد، اینان داخل بهشت مى‏شوند؛ و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد. سوره نساء، آیه ۱۲۴

همچنین در سوره مریم آیه ۶۳ می‌فرماید: تِلْکَ الْجَنَّهُ الَّتی‏ نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا- این همان بهشتى است که به بندگان پرهیزگار خود، به ارث مى‏دهی.

* نام بعضی درهای بهشت

در بعضی روایات آمده است که درهای بهشت، برای ورود افراد خاص آماده شده است از جمله این درها، «باب السدر» است که این در، مخصوص کسانی است که با حضور سید‌الشهدا‌(ع) پیوند داشته باشند و آن حضرت را با اعمال خاصی یاری کرده باشند.

یکی دیگر از درهای بهشت «ریّان» به معنای شاداب است که مخصوص روزه‌داران است. از دیگر درهای بهشت، در ویژه مجاهدین در راه خداست. درهای دیگر باب‌الصبر، باب رحمه، باب‌المعروف، باب‌الشکر، باب‌البلاء و باب‌الاعظم می‌باشد.

* صدقه در جهنم را می‌بندد

یکی از زنان بزرگوار«مدینه منوره» برای نماز عشا به مسجد‌النبی آمد تا نماز جماعت را با پیغمبر اکرم‌(ص) برگزار کند، پیامبر‌(ص) در نماز خود آیات ۴۳ و ۴۴ سوره حجر را خواندند «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعینَ لَها سَبْعَهُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» و دوزخ، میعادگاه جهنمیان است ! هفت در دارد؛ و براى هر درى، گروه معیّنى از آنها تقسیم شده‏اند!

زن که ایمان داشت پس از نماز، خدمت رسول خدا‌(ص) آمد گریه‌ زیادی کرد و گفت: یا رسول‌الله این آیه مرا سخت‌ ترسانید و ناراحت کرد چه کنم که درهای جهنم به روی من بسته گردد؟

پیامبر‌(ص) فرمود: «صدقه، سپری است که از آتش دوزخ، در امان می‌دارد.» زن گفت: یا رسول‌الله تمام دارایی من در دنیا هفت کنیز است، من برای بسته شدن هر دری از درهای جهنم، کنیزی را در راه خدا آزاد می‌کنم، شما هم به من اطمینان دهید که آتش جهنم مرا نسوزاند. در همین هنگام جبرییل نازل شد و عرض کرد: یا رسول‌الله به او بشارت دهید که خداوند درهای جهنم را بر روی او بست.

* برات آزادی از امیرالمؤمنین (ع)

شیخ مهدی امامی مازندرانی می‌گفت: عده‌ای از مازندرانی‌ها برای زیارت به عتبات عالیات مشرف شدند، شخص ساده‌ای در میان آنان بود که اگر چراغ سبز بارگا‌ه علی‌(ع) را می‌دید به او می‌گفتند: این نور علی‌ است، باور می‌کرد در حال برگشت از حرم، یکی پرسید، آیا تو برات آزادی از جهنم را گرفتی؟

وی گفت: نه، مگر شما گرفتید؟ گفتند: آری، او به حرم برگشت که برات آزادی را بگیرد، دوستان هر چه گفتند ما شوخی کردیم، او باور نکرد. با همان سادگی و صفای باطن به حرم حضرت علی‌(ع) رفت و به حضرت عرضه داشت: اینها مرا ساده پنداشتند، مگر شما هم مرا ساده گرفتی؟! تا برات آزادی را ندهید از اینجا نمی‌روم در همین اثنا دستی منور به نور سبز بیرون آمد و نوشته‌ای به دست او داد که نوشته بود «انت بری من النار».

* فراز دیگر دعا

«و وفقنی فیه لتلاوه القرآن» توفیق تلاوت قرآن را در این روز به من عنایت کن.

آنچه در این فراز از دعا از خدا می‌خواهیم درخواست توفیق قرائت قرآن است که در آیات و روایات بسیاری بر آن تأکید شده است.

جایگاه قرآن در لسان روایات و آیات به گونه‌ای است که حتی نگاه‌کردن به آن نیز عبادت محسوب می‌شود و تأکید شده که به هر میزانی که می‌توانیم قرآن بخوانیم و حتی یکی از ویژگی‌های ماه مبارک رمضان این است که قرآن در آن ماه نازل شده و یکی از دلائل شرافت‌های این ماه، نزول قرآن در آن است.

قرآن در واقع کتاب زندگانی و سعادت است و انسان‌ها برای سعادتمند ‌شدن و رسیدن به کمال باید نسخه‌ها و دستورات آن را به کار ببرند تا روح و جانشان سالم شود.

قرآن در واقع سفره خداست که در آن نیازمندی‌های روحی و معنوی انسان قرار داده شده و همه می‌توانند مهمان او شوند.

امیرالمومنین علی (ع) فرمودند: أَحْسِنُوا تِلَاوَهَ الْقُرْآنِ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ وَ اسْتَشْفُوا بِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ، خواندن قرآن را نیکو کنید، بدرستى که سودمندترین حدیث و گفتگو است و طلب شفا کنید به درستى که آن شفاى سینه‏هاست. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۱۲

* به تلاوت قرآن انس بگیرید

مَنْ أَنِسَ بِتِلَاوَهِ الْقُرْآنِ لَمْ تُوحِشْهُ مُفَارَقَهُ الْإِخْوَان. هر کس؛ به تلاوت قرآن انس بگیرد جدائى برادران او را به وحشت نمی اندازد. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۱۲

عالم ربانی، شیخ مجتبی قزوینی خراسانی با جامعیت ویژه خود در همه علوم اسلامی، توجهی خاص به قرآن کریم داشت و آن را سرچشمه همه علوم حقیقی و معارف روحی و اسرار تربیتی و سرّ صعود روحانی و بقای جاودانی می‌دانست.

ایشان تلاوت قرآن را به دو دسته فجری و عقلی تقسیم می‌کرد و می‌فرمود: خواندن قرآن کریم در پایان سحر و به هنگام طلوع فجر تاثیر خاص دارد که هر کس برآن مواظبت کند به آن آثار می‌رسد اینکه خداوند در سوره اِسرا می‌فرمایند: مفهوم این‌که قرآن «فجر مشهود و محسوس است» برای من روشن نبود! از این رو بر آن شدم که سحرگاهان قرآن بخوانم و آن را تا طلوع فجر ادامه دهم پس از مدتی حقایقی از آیات بر من آشکار شد که تحمل آن دشوار و خارج از طاقت من بود، دانستم که منظور آیه، این است که تلاوت قرآن سبب آشکار شدن حقایق آیات برای انسان می‌شود. بعد از تهجد و نماز شب، قرآن تلاوت کنید و سعی کنید آن را تا طلوع فجر ادامه دهید. تلاوت قرآن همچنین باید عقلی باشد نه فقط تلاوت لفظی، یعنی با صرف زمان و کمال توجه و تدبر و تعقل راستین در معانی حقایق آیات آسمانی در معانی آیات دقت کنید تا آیه در وجود شما، جا باز کند.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۰۱:۳۹ ب.ظ

*دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ افْتَحْ لِی فِیهِ أَبْوَابَ الْجِنَانِ وَ أَغْلِقْ عَنِّی فِیهِ أَبْوَابَ النِّیرَانِ‏ وَ وَفِّقْنِی فِیهِ لِتِلاَوَهِ الْقُرْآنِ یَا مُنْزِلَ السَّکِینَهِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِین.

اى خدا در این روز درهاى بهشت‏ها را به روى من بگشا و درهاى آتش دوزخ را ببند و مرا توفیق تلاوت قرآن عطا فرما، اى فرود آورنده وقار و سکینه بر دلهاى‏اهل ایمان.

در بعضی از نقل‌‌ها وارد شده است که بهشت، هشت در و جهنم، هفت در دارد، این نشان دهنده آن است که رحمت خداوند گسترده‌تر از غضب الهی است. در بعضی از روایات هم وارد شده است که بهشت، هشت نوع است که شامل: «جنه الفردوس، جنه الآیه، جنهالنعیم، جنهالخلد، جنه الماوی، دارالسلام، جنه المقام و جنه العَدْن، می‌باشد.

در قرآن کریم به جنهالماوی، جنهالفردوس، جنهالنعیم و جنهالعدن تصریح شده است.

* عملی که موجب کسب بهشت می‌شود

جَاءَ أَعْرَابِیٌّ إِلَى النَّبِیِّ ص وَ هُوَ یُرِیدُ بَعْضَ غَزَوَاتِهِ- فَأَخَذَ بِغَرْزِ رَاحِلَتِهِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِی عَمَلًا أَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّهَ- فَقَالَ مَا أَحْبَبْتَ أَنْ یَأْتِیَهُ النَّاسُ إِلَیْکَ فَأْتِهِ إِلَیْهِمْ- وَ مَا کَرِهْتَ أَنْ یَأْتِیَهُ النَّاسُ إِلَیْکَ فَلَا تَأْتِهِ إِلَیْهِمْ- خَلِّ سَبِیلَ الرَّاحِلَه. (بحارج ۷۲ص۳۶)

پیامبر اکرم‌(ص) عازم یکی از جنگ‌ها بودند که مرد صحرانشینی به محضرشان آمد و رکاب مرکب حضرت را  گرفت و گفت: ای رسول خدا، عملی به من یاد بدهید که مرا به بهشت رهنمون کند.

حضرت فرمودند: با مردم آن گونه رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند و آن طوری که دوست نداری با تو برخورد نمایند با آنان برخورد نکن

* دعای شهید مطهری

یکی از شاگردان شهید مطهری تعریف می‌کرد که حدود بیست سال قبل از انقلاب، شهید مطهری نهج‌البلاغه را تدریس  می‌کرد، روزی به خطبه ۲۷، که با این فراز شروع می‌شود، رسیدند، «اما بعد فان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه‌الله لخاصه اولیائه»؛ یعنی جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند به روی دوستان برگزیده خود گشوده است، استاد وقتی به این جمله رسید، کتاب را کنار گذاشت و گفت: من یک دعا می‌کنم شما آمین بگویید، گفت: خدایا به من توفیق بده تا در راه تو به شهادت برسم.

هر فردی شایستگی حضور و درک بهشت را ندارد،‌ بلکه باید انسان این شرایط را برای خود فراهم کند و قرآن برخی از آن امور را نقل کرده است.

قرآن در مورد باز شدن درهای بهشت در سوره نساء می‌فرماید: «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیراً»، «کسى که چیزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که ایمان داشته باشد، اینان داخل بهشت مى‏شوند؛ و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد. سوره نساء، آیه ۱۲۴

همچنین در سوره مریم آیه ۶۳ می‌فرماید: تِلْکَ الْجَنَّهُ الَّتی‏ نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا- این همان بهشتى است که به بندگان پرهیزگار خود، به ارث مى‏دهی.

* نام بعضی درهای بهشت

در بعضی روایات آمده است که درهای بهشت، برای ورود افراد خاص آماده شده است از جمله این درها، «باب السدر» است که این در، مخصوص کسانی است که با حضور سید‌الشهدا‌(ع) پیوند داشته باشند و آن حضرت را با اعمال خاصی یاری کرده باشند.

یکی دیگر از درهای بهشت «ریّان» به معنای شاداب است که مخصوص روزه‌داران است. از دیگر درهای بهشت، در ویژه مجاهدین در راه خداست. درهای دیگر باب‌الصبر، باب رحمه، باب‌المعروف، باب‌الشکر، باب‌البلاء و باب‌الاعظم می‌باشد.

* صدقه در جهنم را می‌بندد

یکی از زنان بزرگوار«مدینه منوره» برای نماز عشا به مسجد‌النبی آمد تا نماز جماعت را با پیغمبر اکرم‌(ص) برگزار کند، پیامبر‌(ص) در نماز خود آیات ۴۳ و ۴۴ سوره حجر را خواندند «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعینَ لَها سَبْعَهُ أَبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ» و دوزخ، میعادگاه جهنمیان است ! هفت در دارد؛ و براى هر درى، گروه معیّنى از آنها تقسیم شده‏اند!

زن که ایمان داشت پس از نماز، خدمت رسول خدا‌(ص) آمد گریه‌ زیادی کرد و گفت: یا رسول‌الله این آیه مرا سخت‌ ترسانید و ناراحت کرد چه کنم که درهای جهنم به روی من بسته گردد؟

پیامبر‌(ص) فرمود: «صدقه، سپری است که از آتش دوزخ، در امان می‌دارد.» زن گفت: یا رسول‌الله تمام دارایی من در دنیا هفت کنیز است، من برای بسته شدن هر دری از درهای جهنم، کنیزی را در راه خدا آزاد می‌کنم، شما هم به من اطمینان دهید که آتش جهنم مرا نسوزاند. در همین هنگام جبرییل نازل شد و عرض کرد: یا رسول‌الله به او بشارت دهید که خداوند درهای جهنم را بر روی او بست.

* برات آزادی از امیرالمؤمنین (ع)

شیخ مهدی امامی مازندرانی می‌گفت: عده‌ای از مازندرانی‌ها برای زیارت به عتبات عالیات مشرف شدند، شخص ساده‌ای در میان آنان بود که اگر چراغ سبز بارگا‌ه علی‌(ع) را می‌دید به او می‌گفتند: این نور علی‌ است، باور می‌کرد در حال برگشت از حرم، یکی پرسید، آیا تو برات آزادی از جهنم را گرفتی؟

وی گفت: نه، مگر شما گرفتید؟ گفتند: آری، او به حرم برگشت که برات آزادی را بگیرد، دوستان هر چه گفتند ما شوخی کردیم، او باور نکرد. با همان سادگی و صفای باطن به حرم حضرت علی‌(ع) رفت و به حضرت عرضه داشت: اینها مرا ساده پنداشتند، مگر شما هم مرا ساده گرفتی؟! تا برات آزادی را ندهید از اینجا نمی‌روم در همین اثنا دستی منور به نور سبز بیرون آمد و نوشته‌ای به دست او داد که نوشته بود «انت بری من النار».

* فراز دیگر دعا

«و وفقنی فیه لتلاوه القرآن» توفیق تلاوت قرآن را در این روز به من عنایت کن.

آنچه در این فراز از دعا از خدا می‌خواهیم درخواست توفیق قرائت قرآن است که در آیات و روایات بسیاری بر آن تأکید شده است.

جایگاه قرآن در لسان روایات و آیات به گونه‌ای است که حتی نگاه‌کردن به آن نیز عبادت محسوب می‌شود و تأکید شده که به هر میزانی که می‌توانیم قرآن بخوانیم و حتی یکی از ویژگی‌های ماه مبارک رمضان این است که قرآن در آن ماه نازل شده و یکی از دلائل شرافت‌های این ماه، نزول قرآن در آن است.

قرآن در واقع کتاب زندگانی و سعادت است و انسان‌ها برای سعادتمند ‌شدن و رسیدن به کمال باید نسخه‌ها و دستورات آن را به کار ببرند تا روح و جانشان سالم شود.

قرآن در واقع سفره خداست که در آن نیازمندی‌های روحی و معنوی انسان قرار داده شده و همه می‌توانند مهمان او شوند.

امیرالمومنین علی (ع) فرمودند: أَحْسِنُوا تِلَاوَهَ الْقُرْآنِ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ وَ اسْتَشْفُوا بِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ، خواندن قرآن را نیکو کنید، بدرستى که سودمندترین حدیث و گفتگو است و طلب شفا کنید به درستى که آن شفاى سینه‏هاست. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۱۲

* به تلاوت قرآن انس بگیرید

مَنْ أَنِسَ بِتِلَاوَهِ الْقُرْآنِ لَمْ تُوحِشْهُ مُفَارَقَهُ الْإِخْوَان. هر کس؛ به تلاوت قرآن انس بگیرد جدائى برادران او را به وحشت نمی اندازد. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص: ۱۱۲

عالم ربانی، شیخ مجتبی قزوینی خراسانی با جامعیت ویژه خود در همه علوم اسلامی، توجهی خاص به قرآن کریم داشت و آن را سرچشمه همه علوم حقیقی و معارف روحی و اسرار تربیتی و سرّ صعود روحانی و بقای جاودانی می‌دانست.

ایشان تلاوت قرآن را به دو دسته فجری و عقلی تقسیم می‌کرد و می‌فرمود: خواندن قرآن کریم در پایان سحر و به هنگام طلوع فجر تاثیر خاص دارد که هر کس برآن مواظبت کند به آن آثار می‌رسد اینکه خداوند در سوره اِسرا می‌فرمایند: مفهوم این‌که قرآن «فجر مشهود و محسوس است» برای من روشن نبود! از این رو بر آن شدم که سحرگاهان قرآن بخوانم و آن را تا طلوع فجر ادامه دهم پس از مدتی حقایقی از آیات بر من آشکار شد که تحمل آن دشوار و خارج از طاقت من بود، دانستم که منظور آیه، این است که تلاوت قرآن سبب آشکار شدن حقایق آیات برای انسان می‌شود. بعد از تهجد و نماز شب، قرآن تلاوت کنید و سعی کنید آن را تا طلوع فجر ادامه دهید. تلاوت قرآن همچنین باید عقلی باشد نه فقط تلاوت لفظی، یعنی با صرف زمان و کمال توجه و تدبر و تعقل راستین در معانی حقایق آیات آسمانی در معانی آیات دقت کنید تا آیه در وجود شما، جا باز کند.

  • اگر بطلبند یک طلبه

به مناسبت شب ضربت خوردن امام علی بن ابیطالب علیهما السلام

اگر بطلبند یک طلبه | پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۳، ۱۲:۲۴ ب.ظ

شهادت امام علی علیه السلام

پیچیده سحرگاه عجب عطر نجیبی
رد می‌شود از کوچه ی غم مرد غریبی

از وسعت دستان کریمش چه بگویم
وقتی همه دارند از این سفره نصیبی

هم آن که دعایش همه نفرین به علی بود
هم این که به مولای خودش عشق عجیبی ...

منظومه ی انصاف و وفا را نسروده است
جانبخش‌تر از جود علی هیچ ادیبی

سی سال گذشته‌ست، علی چشم به راه‌ست
در عمق نگاهش نه قراری نه شکیبی

او می‌رود و ناله ی‌ دیوار بلند است
مانده ست دری دست به دامان طبیبی

والشمس! شده غرق به خون چهره ی‌ خورشید
والفجر! رسیده‌ست حبیبی به حبیبی

" یوسف رحیمی "

شهادت امام علی علیه السلام

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | پنجشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۳، ۱۱:۱۸ ق.ظ

*دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ وَفِّرْ فِیهِ حَظِّی مِنْ بَرَکَاتِهِ وَ سَهِّلْ سَبِیلِی إِلَى خَیْرَاتِهِ‏  وَ لاَ تَحْرِمْنِی قَبُولَ حَسَنَاتِهِ یَا هَادِیاً إِلَى الْحَقِّ الْمُبِین.

اى خدا بهره مرا از برکات این روز وافر گردان و راهم را به  سوى خیراتش سهل و آسان ساز و از حسنات مقبول این روز، مرا محروم نکن. اى راهنماى بسوى دین حق آشکار.

از جمله کلماتی که مردم زیاد استعمال می‌کنند، برکت می‌باشد.

* معنای برکت

برکت یعنی خیر پایدار. بعضی از خیرها، پایدار نیستند، ولی خیری که با برکت همراه باشد، پایدار و ماندگار می‌ماند مثلا ممکن است کسی چندین قرن قبل مسجدی ساخته باشد و تا الان نیز مورد استفاده قرار گیرد، یا کسی کتابی علمی نوشته باشد و هزار سال از آن استفاده می‌شود.

* سفارش مرحوم آیت الله بهلول

آیه الله بهلول می‌گفتند: من در تمام عمرم یک عمل را ترک کرده ام و یک عمل را تحت هر شرائطی به جا آورده‌ام و از این دو کار هم برکت زیادی دیده‌ام و آن را به همه شما سفارش می‌کنم، آنچه ترک کرده‌ام، دروغ است و آنچه انجام داده ام، نماز شب است.

پس بنابراین به چیزی که خیر پایدار در آن باشد، مبارک گفته می‌شود.

* مبارک در قرآن

مبارک در قرآن با سه اعراب ذکر شده است که شامل: «مبارک»، «مبارکاً» و «مبارکه» می‌باشد  که جمعاً ۱۱ بار در قرآن ذکر شده است.

چه چیزی دارای برکت است؟

قرآن؛ مبارک و دارای برکت می‌باشد، قرآن می‌فرماید: وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَک؛ و این کتابى است که ما آن را نازل کردیم؛ کتابى است پربرکت. (سوره انعام آیه ۹۲)

دومین مورد با برکت «مکه» است.

إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّهَ مُبارَکا؛ نخستین خانه‏اى که براى مردم(و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکّه، پر برکت است. (سوره آل‌عمران آیه ۹۶)

«حضرت عیسی‌(ع) سومین مورد برکت در قرآن معرفی شده است.

وَ جَعَلَنی‏ مُبارَکا؛ و مرا هر جا که باشم  وجودى پربرکت قرار داد. (سوره مریم آیه ۳۱)

* «ابعاد برکت»

ابعاد برکت در سه چیز است:

اولین بعد برکت، برکت عمر است. شیخ عباس قمی‌(ره) طی دو سال مفاتیح‌الجنان را نوشت، برکت این دو سال تا حدی بوده است که میلیون‌ها نسخه از مفاتیح‌الجنان تا حال چاپ شده است و در دنیا نظیر چاپ کتابی مثل مفاتیح‌الجنان غیر از قرآن و  انجیل وجود ندارد.

برکت در مال، دومین بعد برکت است

مرحوم صدر اصفهانی چند صد سال قبل، مدرسه علمیه اصفهان را ساخته است و تا الان هزاران عارف، مفسّر، سالک، عابد، مجاهد و مصلح در آن پرورش پیدا کرده است.

سومین مورد، برکت در نسل می‌باشد، پدر آیت‌الله شیخ عبدالکریم حایری فقط یک فرزند داشته و این مرد بزرگ هم یک حوزه در قم تاسیس کرده است که بیش از صد کشور جهان در آن طلبه دارند.

* فراز دیگری از دعا

«و سهّل سبیلی الی خیراته»؛ در این روز راهم را به سوی خیرات سهل و آسان ساز.

آسان شدن مسیر حرکت به سوی خدا، در موفقیت انسان و همچنین انتقال معارف دینی بسیار مؤثر است، مسیر حرکت به سوی کسب رضایت خدا در بسیاری موارد نا همواره و طاقت‌فرسا است ولی لطف خدا و رضایت او طی این مسیر را برای انسان آسان می‌کند و در بخشی از دعا از خدا می‌خواهیم که راه ما را برای انجام امور خیر هموار کند؛ چه بسیار افرادی هستند که توانایی‌های مالی و علمی دارند، ولی از انجام امور خیر محرومند و وسوسه شیطانی و برخی افکار انحرافی آنان را از انجام امر خیر منحرف می‌کند.

* فراز دیگری از دعا

«ولا تحرمنی قبول حسناته»؛ و از حسانت مقبول این روز مرا محروم نکن.

پذیرش اعمال نیک انسان از سوی خدا و همچنین عفو و بخشش معاصی از مهمترین فرازهای، معارف دینی است. انسان‌ها در طول عمر خود اعمال خیر بسیاری انجام می‌دهند، ولی حفظ و نگهداری آن بسیار مهم است زیرا چه بسا با اعمال زشت خود، آن را از بین می‌بریم، از این رو پذیرش آن از سوی خدا و حفظ و حراست از آن بسیار مهم است.

سید نعمت‌الله جزائری در کتاب «انوار نعمانیه» باب احوال بعد از مرگ، می‌نویسد: در اخبار است مرد مستمندی از دنیا رفت صبح که جنازه او را بلند کردند و تا شام به واسطه کثرت ازدحام و انبوه جمعیت از دفنش فارغ نشدند بعدها او را در خواب دیدند، پرسیدند خداوند با تو چه کرد؟ گفت خداوند مرا آمرزید و نیکی و لطف زیادی درباره من فرمود، ولی حساب دقیقی کرد، حتی روزی بر در دکان رفیقم که گندم فروشی داشت با حال روزه نشسته بودم، هنگام اذان که شد یکدانه از گندم‌های او را برداشته و با دندان خود دونیمه کردم، در این موقع به خاطرم آمد که گندم از من نیست آن دانه شکسته را بر روی گندم‌های او افکندم، خداوند چنان حسابی از من کرد و از حسنات من به اندازه نقص قیمت گندمی که شکسته بودم گرفت. (پندتاریخ – موسی خسروی ص۱۸۴)

*فقیر از دیدگاه پیامبر (ص)

روزى رسول اکرم (ص ) به اصحاب خود فرمود فقیر و بینوا کیست؟ اصحاب جواب دادند کسی که درهم و دینار نداشته و دستش از مال دنیا تهى باشد. فرمود: آن‌که شما می‌گوئید فقیر نیست، بینوا کسى است که در عرصات قیامت بیاید و حق اشخاصى بگردن او باشد، به این طریق که یک نفر را زده و دیگرى را ناسزا گفته حق شخص ثالثى را ضایع نموده و یا غصب کرده، اگر حسنات و کار خوبى داشته باشد در قبال حقوق مردم از او می‌گیرند و می‌دهند به صاحبان حقوق و چنانچه حسناتى نداشته باشد از گناهان کسانی که بر این شخص حقى دارند، برداشته می‌شود و آن گناهان را بر او بار می‌کنند و بینوا و فقیر چنین کس است، همین موضوع منظور خداوند تبارک و تعالى در این آیه شریفه است «وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالاً مَعَ أَثْقالِهِمْ»؛ «آنها بار سنگین(گناهان) خویش را بر دوش مى‏کشند، و (همچنین) بارهاى سنگین دیگرى را اضافه بر بارهاى سنگین خود.» (عنکبوت ۱۳)

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | چهارشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۸ ق.ظ

*دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ أَسْحَارِهِ‏ وَ نَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیَاءِ أَنْوَارِهِ وَ خُذْ بِکُلِّ أَعْضَائِی إِلَى اتِّبَاعِ آثَارِهِ بِنُورِکَ یَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِین.

اى خدا مرا در این روز براى برکات سحرها بیدار و متنبه ساز و دلم را به روشنى انوار سحر، منور گردان و تمام اعضایم را براى آثار و برکات این روز مسخر فرما، به حق نور خود اى روشنى بخش دلهاى عارفان.

نخستین فراز دعا

خدایا مرا در این روز برای برکات سحرها بیدار و آگاه کن.

نورانیت دل به برکت سحرخیزی و شب‌زنده‌داری نصیب انسان می‌شود، جایگاه مقام محمود واسطه قیام در شب برای او فراهم می‌گردد و هنگامی که سحرخیزی با استغفار توأم می‌شود، اثرات بسیار عظیمی در سعادت و نیک‌ورزی انسان از خود به جای می‌گذارد.

آیت‌الله قاضی طباطبائی درباره استاد خود، مرحوم سید احمد کربلایی، می‌فرماید: شبی از شبها را در مسجد سهله می‌گذراندم در نیمه شب یکی وارد شد و بعد از فریضه صبح به تا طلوع خورشید سجده رفت. آنگاه دیدم آقا سیداحمد بکاء است که از شدت گریه، خاک سجده‌گاه او گِل شده است و وقتی صبح شد و به حجره رفت.

آیت الله‌العظمی بهجت نقل فرمودند: شخصی در زمانی که ما در نجف بودیم، درصدد برآمده بود که ببیند که چه کسانی سحر در حرم حضرت امیر علیه‌السلام در نماز وَترشان دعای ابوحمزه را می‌خوانند،‌ آن‌گونه که به خاطر دارم، کسانی را که مقید بودند این عمل را هر شب در حرم حضرت انجام بدهند، شمرده بودند و دیده بودند بیش از هفتاد نفر هستند. (نقل از آیت‌الله مصباح یزدی)

آقای شیخ‌الاسلامی می‌گفتند:‌ که آخوند کاشی یک روز از مدرسه بیرون می‌آید و یکی از شاگردان ایشان را برای افطار دعوت کردند و با اصرار زیاد سحر را هم نگه داشته بود، آخوند فرموده بودند به شرطی که با من کاری نداشته باشید و دنبال کار خود بروید، ولی من به کرات برای پذیرایی پیش آقا می‌رفتم که ببینم چه کار می‌کند، ملتفت این قضیه شدم که ایشان از افطار تا سحر مشغول عبادت بودند و در نماز وتر در قنوتش تمام «دعای ابوحمزه ثمالی» را با صوت حزین و گریه می‌خواندند. توبه ص۳۹۶

*حضرت یعقوب و دعای در سحر

چون خیانت برادران یوسف (ع) آشکار شد، خود را روی دست و پای یعقوب انداختند و گفتند: ای پدر! برای ما از پروردگار آمرزش بخواه که ما گنهکاریم.  یعقوب (ع) گفت:‌به زودی برایتان از پروردگارم آمرزش می‌جویم که خدای من بسیار آمرزنده و مهربان است. در تفسیر منهج می‌نویسد: زمان استغفار برای آنان را سحر شب جمعه قرار داد و نقل نموده که زیاده از بیست سال در هر شب جمعه هنگام سحر فرزندان را امر می‌کرد تا در پشت او صف می‌کشیدند و او دعا و استغفار برایشان می‌کرد و آنها آمین می‌گفتند تا پس از بیست‌سال توبه ایشان پذیرفته شد.

*روش تربیتی شیخ جعفر کاشف‌الغطاء

مرحوم آیت‌الله حاج شیخ جعفر کاشف‌الغطاء در تربیت فرزندش روشی آموزنده و مؤثر داشت. در حالات وی نوشته‌اند که: او می‌خواست پسر نوجوانش را به سحرخیزی و شب‌زنده‌داری عادت بدهد؛ به طوری که تا پایان عمر از روی علاقه و میل قلبی به این کار ادامه بدهد. شبی، پیش از اذان صبح، کنار بستر پسرش آمد و به آرامی او را بیدار کرد و گفت: عزیزم! برخیز تا به حرم مطهر مولای متقیان علی (ع) مشرف گردیم. پسر نوجوان چشمان خواب‌آلودش را مالید و گفت:‌ بابا جان! شما بروید، من خودم می‌آیم.پدر گفت:‌نه، من ایستاده‌ام تا با هم برویم. پسرک برخاست، وضو گرفت و به اتفاق پدر به سوی حرم مطهر روانه شد. جلو حرم امیر مؤمنان (ع) مرد مستمندی نشسته و دستش را پیش مردم دراز کرده بود. پدر از پسرش پرسید: فرزندم!  این مرد، برای چه در این جا نشسته است؟ فرزند جواب داد؟ برای گدایی و دریافت کمک از مردم. پدر پرسید؟ تو فکر می‌کنی چقدر پول از این طریق به دست می‌آورد؟ فرزند گفت: شاید چند درهمی عایدش گردد. پدر دوباره پرسید آیا مطمئناً این مبلغ را به دست خواهد آورد؟ و فرزند پاسخ داد: البته به طور قطع و یقین نمی‌توان آن را پیش‌بینی کرد، شاید مبلغی عایدش شود، شاید هم دست خالی برگرد. در این جا، پدر دانا و نکته‌سنج که زمینه را برای بیان مطلب خود آماده دید، گفت:‌پسرم! ببین این مرد برای به دست‌آوردن مبلغی از ثروت دنیا که یقین به آن هم ندارد در این موقع شب آمده این جا و دستش را پیش مردم دراز کرده است. تو که واقعاً به پاداش‌هایی که خداوند برای سحرخیزی و خواندن نماز شب تعیین فرموده، یقین داری و سخنان امامان معصوم (ع) را باور کرده‌ای، پس چرا در انجام آن سستی به خود راه می دهی؟ مطمئن باش که خدای مهربان به تمام وعده هایش عمل می‌کند و پاداش عمل ما را به طور کامل می‌پردازد و هیچ کس را محروم نمی‌سازد! این تمثیل زیبا، در ژرفای دل پسرک جای گرفت و نتیجه‌اش آن شد که وی،‌ تا آخر عمر،‌ سحرخیزی و تهجد و نماز شب را ترک نکرد.

*تفاوت فضیلت زمان‌ها

زمان از نظر فضیلت متفاوت است مثلاً فضیلت ساعت ۱۰ صبح با زمان سحر یکی نیست.

کس ندیده است ز مشک ختن و نافه چین                  آن چه من هر سحر از باد صبا می‌شنوم.

*استغفار در سحر ویژگی مومنان

قرآن در آیه ۱۷ آل‌عمران می‌فرماید: الصَّابِرینَ وَ الصَّادِقینَ وَ الْقانِتینَ وَ الْمُنْفِقینَ وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحار؛ آنها که (در برابر مشکلات، و در مسیر اطاعت و ترک گناه) استقامت مى‏ورزند، راستگو هستند، (در برابر خدا) خضوع، و (در راه او) انفاق مى‏کنندو در سحرگاهان، استغفار مى‏نمایند.

در سوره ذاریات آیه ۱۸ می‌فرماید: وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُون؛ و در سحرگاهان استغفار مى‏کردند.

سحرها، هنگام جوشیدن رحمت الهی، استجابت دعا و رسیدن به سلوک معنوی می‌باشد.

هرگنج سعادت که خدا داد به حافظ                  از یمن دعای شب و ورد سحری بود

*فراز دیگر دعا

«و نوّر فیه قلبی بیضاء انواره»

نوراتیت قلب در اثر دوری از گناهان و انجام واجبات الهی صورت می‌گیرد، یاد خدا، زنگار دل‌هار را می‌شوید و آن را صیقل می‌دهد و نورانی می‌کند بزرگان و علما نیز بر این اساس و تهذیب نفس چنان نورانیتی در قلب آنها ایجاد می‌شود که با قلب خود حقایق را می‌بینند.

آیت‌الله نجابت گفتند: «من درخدمت آیت‌الله‌قاضی بودم و در ایام طلبگی در نجف و زیر نظر ایشان تحصیل می‌کردم، روزی که چندان هم به رحلت آن بزرگوار نمانده بود،‌ پرسیدم: آقا! ما بعد از شما به که مراجعه کنیم؟ فرمودند: تنها کسی را که می‌شناسم مردی است در همدان به نام آیت‌الله شیخ محمدجواد انصاری. سپس فرمودند: او تنها کسی است که مستقیماً توحید را از خدا گرفته است. سپس فرمودند:‌وقتی او به نجف آمده بود و می‌خواست به دیدن من بیاید من همان‌طور که در اتاق نشسته بودم، دیدم او قصد منزل ما را کرده است و به راه افتاده است و با او شخصی همراه بود که من ملاقات آن شخص همراه را در آن روز کراهت داشتم و گفتم: برگرد، برگرد! و آنها هم برگشتند و دیگر هم او (آیت‌الله انصاری) را ندیدم. آیت‌الله نجابت افزودند‌: وقتی آیت‌الله قاضی رحلت کردند چند روز بعد،‌ من به عزم دیدار آقای انصاری از نجف به همدان آمدم، وقتی آن بزرگوار را یافتم، ایشان تا مدتی استنکاف می‌کردند. با اصرار من،‌ ایشان پرده را کنار زدند و فرمودند:‌تا این تاریخ هیچ کس مرا نمی‌شناخت، ولی خداوند نخواست که بیش از این پنهان بمانم. آیت‌الله ‌نجابت فرمودند که من داستان آمدن ایشان را به نجف و علت عدم دیدارشان را با آقای قاضی پرسیدم، فرمودند: من چند روز که در نجف بودم، روزی با فلانی می‌خواستم به خدمت ایشان بروم،‌ در راه که می‌رفتم از قلبم صدایی شنیدم که «برگرد، برگرد!» و من هم برگشتم و دیگر هم ایشان را ملاقات نکردم. گفتم: این قصه را آقای قاضی هم به من گفته‌اند. آقای انصاری آن روز دانستند که عدم ملاقات مربوط به فرد همراه او بوده است.

  • اگر بطلبند یک طلبه

درس‌هایی از دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان

اگر بطلبند یک طلبه | سه شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۲۳ ق.ظ

*دعای روز هفدهم ماه مبارک رمضان

اللَّهُمَّ نَبِّهْنِی فِیهِ لِبَرَکَاتِ أَسْحَارِهِ‏ وَ نَوِّرْ فِیهِ قَلْبِی بِضِیَاءِ أَنْوَارِهِ وَ خُذْ بِکُلِّ أَعْضَائِی إِلَى اتِّبَاعِ آثَارِهِ بِنُورِکَ یَا مُنَوِّرَ قُلُوبِ الْعَارِفِین.

اى خدا مرا در این روز براى برکات سحرها بیدار و متنبه ساز و دلم را به روشنى انوار سحر، منور گردان و تمام اعضایم را براى آثار و برکات این روز مسخر فرما، به حق نور خود اى روشنى بخش دلهاى عارفان.

نخستین فراز دعا

خدایا مرا در این روز برای برکات سحرها بیدار و آگاه کن.

نورانیت دل به برکت سحرخیزی و شب‌زنده‌داری نصیب انسان می‌شود، جایگاه مقام محمود واسطه قیام در شب برای او فراهم می‌گردد و هنگامی که سحرخیزی با استغفار توأم می‌شود، اثرات بسیار عظیمی در سعادت و نیک‌ورزی انسان از خود به جای می‌گذارد.

آیت‌الله قاضی طباطبائی درباره استاد خود، مرحوم سید احمد کربلایی، می‌فرماید: شبی از شبها را در مسجد سهله می‌گذراندم در نیمه شب یکی وارد شد و بعد از فریضه صبح به تا طلوع خورشید سجده رفت. آنگاه دیدم آقا سیداحمد بکاء است که از شدت گریه، خاک سجده‌گاه او گِل شده است و وقتی صبح شد و به حجره رفت.

آیت الله‌العظمی بهجت نقل فرمودند: شخصی در زمانی که ما در نجف بودیم، درصدد برآمده بود که ببیند که چه کسانی سحر در حرم حضرت امیر علیه‌السلام در نماز وَترشان دعای ابوحمزه را می‌خوانند،‌ آن‌گونه که به خاطر دارم، کسانی را که مقید بودند این عمل را هر شب در حرم حضرت انجام بدهند، شمرده بودند و دیده بودند بیش از هفتاد نفر هستند. (نقل از آیت‌الله مصباح یزدی)

آقای شیخ‌الاسلامی می‌گفتند:‌ که آخوند کاشی یک روز از مدرسه بیرون می‌آید و یکی از شاگردان ایشان را برای افطار دعوت کردند و با اصرار زیاد سحر را هم نگه داشته بود، آخوند فرموده بودند به شرطی که با من کاری نداشته باشید و دنبال کار خود بروید، ولی من به کرات برای پذیرایی پیش آقا می‌رفتم که ببینم چه کار می‌کند، ملتفت این قضیه شدم که ایشان از افطار تا سحر مشغول عبادت بودند و در نماز وتر در قنوتش تمام «دعای ابوحمزه ثمالی» را با صوت حزین و گریه می‌خواندند. توبه ص۳۹۶

*حضرت یعقوب و دعای در سحر

چون خیانت برادران یوسف (ع) آشکار شد، خود را روی دست و پای یعقوب انداختند و گفتند: ای پدر! برای ما از پروردگار آمرزش بخواه که ما گنهکاریم.  یعقوب (ع) گفت:‌به زودی برایتان از پروردگارم آمرزش می‌جویم که خدای من بسیار آمرزنده و مهربان است. در تفسیر منهج می‌نویسد: زمان استغفار برای آنان را سحر شب جمعه قرار داد و نقل نموده که زیاده از بیست سال در هر شب جمعه هنگام سحر فرزندان را امر می‌کرد تا در پشت او صف می‌کشیدند و او دعا و استغفار برایشان می‌کرد و آنها آمین می‌گفتند تا پس از بیست‌سال توبه ایشان پذیرفته شد.

*روش تربیتی شیخ جعفر کاشف‌الغطاء

مرحوم آیت‌الله حاج شیخ جعفر کاشف‌الغطاء در تربیت فرزندش روشی آموزنده و مؤثر داشت. در حالات وی نوشته‌اند که: او می‌خواست پسر نوجوانش را به سحرخیزی و شب‌زنده‌داری عادت بدهد؛ به طوری که تا پایان عمر از روی علاقه و میل قلبی به این کار ادامه بدهد. شبی، پیش از اذان صبح، کنار بستر پسرش آمد و به آرامی او را بیدار کرد و گفت: عزیزم! برخیز تا به حرم مطهر مولای متقیان علی (ع) مشرف گردیم. پسر نوجوان چشمان خواب‌آلودش را مالید و گفت:‌ بابا جان! شما بروید، من خودم می‌آیم.پدر گفت:‌نه، من ایستاده‌ام تا با هم برویم. پسرک برخاست، وضو گرفت و به اتفاق پدر به سوی حرم مطهر روانه شد. جلو حرم امیر مؤمنان (ع) مرد مستمندی نشسته و دستش را پیش مردم دراز کرده بود. پدر از پسرش پرسید: فرزندم!  این مرد، برای چه در این جا نشسته است؟ فرزند جواب داد؟ برای گدایی و دریافت کمک از مردم. پدر پرسید؟ تو فکر می‌کنی چقدر پول از این طریق به دست می‌آورد؟ فرزند گفت: شاید چند درهمی عایدش گردد. پدر دوباره پرسید آیا مطمئناً این مبلغ را به دست خواهد آورد؟ و فرزند پاسخ داد: البته به طور قطع و یقین نمی‌توان آن را پیش‌بینی کرد، شاید مبلغی عایدش شود، شاید هم دست خالی برگرد. در این جا، پدر دانا و نکته‌سنج که زمینه را برای بیان مطلب خود آماده دید، گفت:‌پسرم! ببین این مرد برای به دست‌آوردن مبلغی از ثروت دنیا که یقین به آن هم ندارد در این موقع شب آمده این جا و دستش را پیش مردم دراز کرده است. تو که واقعاً به پاداش‌هایی که خداوند برای سحرخیزی و خواندن نماز شب تعیین فرموده، یقین داری و سخنان امامان معصوم (ع) را باور کرده‌ای، پس چرا در انجام آن سستی به خود راه می دهی؟ مطمئن باش که خدای مهربان به تمام وعده هایش عمل می‌کند و پاداش عمل ما را به طور کامل می‌پردازد و هیچ کس را محروم نمی‌سازد! این تمثیل زیبا، در ژرفای دل پسرک جای گرفت و نتیجه‌اش آن شد که وی،‌ تا آخر عمر،‌ سحرخیزی و تهجد و نماز شب را ترک نکرد.

*تفاوت فضیلت زمان‌ها

زمان از نظر فضیلت متفاوت است مثلاً فضیلت ساعت ۱۰ صبح با زمان سحر یکی نیست.

کس ندیده است ز مشک ختن و نافه چین                  آن چه من هر سحر از باد صبا می‌شنوم.

*استغفار در سحر ویژگی مومنان

قرآن در آیه ۱۷ آل‌عمران می‌فرماید: الصَّابِرینَ وَ الصَّادِقینَ وَ الْقانِتینَ وَ الْمُنْفِقینَ وَ الْمُسْتَغْفِرینَ بِالْأَسْحار؛ آنها که (در برابر مشکلات، و در مسیر اطاعت و ترک گناه) استقامت مى‏ورزند، راستگو هستند، (در برابر خدا) خضوع، و (در راه او) انفاق مى‏کنندو در سحرگاهان، استغفار مى‏نمایند.

در سوره ذاریات آیه ۱۸ می‌فرماید: وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُون؛ و در سحرگاهان استغفار مى‏کردند.

سحرها، هنگام جوشیدن رحمت الهی، استجابت دعا و رسیدن به سلوک معنوی می‌باشد.

هرگنج سعادت که خدا داد به حافظ                  از یمن دعای شب و ورد سحری بود

*فراز دیگر دعا

«و نوّر فیه قلبی بیضاء انواره»

نوراتیت قلب در اثر دوری از گناهان و انجام واجبات الهی صورت می‌گیرد، یاد خدا، زنگار دل‌هار را می‌شوید و آن را صیقل می‌دهد و نورانی می‌کند بزرگان و علما نیز بر این اساس و تهذیب نفس چنان نورانیتی در قلب آنها ایجاد می‌شود که با قلب خود حقایق را می‌بینند.

آیت‌الله نجابت گفتند: «من درخدمت آیت‌الله‌قاضی بودم و در ایام طلبگی در نجف و زیر نظر ایشان تحصیل می‌کردم، روزی که چندان هم به رحلت آن بزرگوار نمانده بود،‌ پرسیدم: آقا! ما بعد از شما به که مراجعه کنیم؟ فرمودند: تنها کسی را که می‌شناسم مردی است در همدان به نام آیت‌الله شیخ محمدجواد انصاری. سپس فرمودند: او تنها کسی است که مستقیماً توحید را از خدا گرفته است. سپس فرمودند:‌وقتی او به نجف آمده بود و می‌خواست به دیدن من بیاید من همان‌طور که در اتاق نشسته بودم، دیدم او قصد منزل ما را کرده است و به راه افتاده است و با او شخصی همراه بود که من ملاقات آن شخص همراه را در آن روز کراهت داشتم و گفتم: برگرد، برگرد! و آنها هم برگشتند و دیگر هم او (آیت‌الله انصاری) را ندیدم. آیت‌الله نجابت افزودند‌: وقتی آیت‌الله قاضی رحلت کردند چند روز بعد،‌ من به عزم دیدار آقای انصاری از نجف به همدان آمدم، وقتی آن بزرگوار را یافتم، ایشان تا مدتی استنکاف می‌کردند. با اصرار من،‌ ایشان پرده را کنار زدند و فرمودند:‌تا این تاریخ هیچ کس مرا نمی‌شناخت، ولی خداوند نخواست که بیش از این پنهان بمانم. آیت‌الله ‌نجابت فرمودند که من داستان آمدن ایشان را به نجف و علت عدم دیدارشان را با آقای قاضی پرسیدم، فرمودند: من چند روز که در نجف بودم، روزی با فلانی می‌خواستم به خدمت ایشان بروم،‌ در راه که می‌رفتم از قلبم صدایی شنیدم که «برگرد، برگرد!» و من هم برگشتم و دیگر هم ایشان را ملاقات نکردم. گفتم: این قصه را آقای قاضی هم به من گفته‌اند. آقای انصاری آن روز دانستند که عدم ملاقات مربوط به فرد همراه او بوده است.

  • اگر بطلبند یک طلبه